برای نوشتن یک طرح پایان نامه، معمولاً فرم های از پیش تهیه شده ای وجود دارد که دانشجو باید آن را پر کند. پروپوزال یا طرح پایان نامه باید زیر نظر استاد راهنما تدوین شود. با توجه به این که فرم های پروپوزال بخش های یکسان و مشابه فراوانی دارند، توضیحات لازم برای پر کردن هربخش ارایه می شود. دانشجو باید فرم طرح پایان نامه یا پروپوزال را تکمیل نماید(پیش نویس) و پس از رویت و هماهنگی با استاد راهنما آن را نهایی نماید. دقت کنید که برای تدوین فرم پروپوزال نباید بخش های اساسی مربوط به تحقیق خالی بماند.

 



ادامه مطلب...
تاریخ: جمعه 29 دی 1391برچسب:,
ارسال توسط صمد حسن نژاد

 

در کنار معجزات کلامی قرآن، که محمد صل الله علیه و آله به واسطه آن مشرکان را به مبارزه طلبید و از آن ها خواست که یک آیه مانند آن بیاورند و آن ها نتوانستند، قرآن کریم دربرگیرنده معجزات علمی زیادی است که خداوند برای حضرت محمد(ص) آن ها را بیش از هزار سال پیش آشکار کرد. این معجزات امروزه کشف شده اند و باعث تقویت ایمان ایمان آورندگان شده است و اثباتی برای الهی بودن قرآن کریم است.
خانم Wadea Omrany کشف جدیدی علمی در قرآن کرده است. ایشان می گویند که ما در سوره نمل آیه 18کشف جدید علمی کرده ایم. این معجزه جدید چیزی است که مورچه در آیه 18 گفت و علم امروز نحوه ارتباط مورچه ها با یکدیگر را کشف کرد خصوصا زمانی که یک خطر محل زندگی مورچه ها را تهدید می کند.
ما تلاش می کنیم جملاتی که مورچه در قرآن کریم به زبان آورد را توضیح دهیم و سعی می کنیم آنچه را که او گفت با کشفیات جدید علمی ربط دهیم و مدرک پیشی گرفتن قرآن کریم به علم امروزی را رو می کنیم که این حقایق را بیش از هزار سال پیش بیان کرد.
خداوند در سوره نمل آیه 18 می فرماید:حَتَّى إِذَا أَتَوْا عَلَى وَادِ النَّمْلِ قَالَتْ نَمْلَةٌ یَا أَیُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَسَاكِنَكُمْ لَا یَحْطِمَنَّكُمْ سُلَیْمَانُ وَجُنُودُهُ وَهُمْ لَا یَشْعُرُونَ ؛"تا چون به دره مورچه ها رسیدند، مورچه ای گفت: ای مورچه ها به لانه هایتان وارد شوید‌، مبادا سلیمان و لشگرش پایمالتان كنند و خود آگاه نباشند."
در آیه بالا مورچه خطر قریب الوقوعی كه در كمین مورچه ها است را در طی چهار مرحله متوالی به شرح زیر می گوید:
1-"
ای مورچه ها" این اولین اعلام خطری است كه توسط مورچه داده می شود تا توجه دیگر مورچه ها را به سرعت جلب كند. مورچه های دیگر با گرفتن این پیام صبر می كنند تا دیگر پیام ها را توسط همان مورچه دریافت كنند.
2-"
به لانه هایتان وارد شوید" در این جا گوینده پیام، جملاتش را با دیگرپیام ها ادامه می دهد و به مورچه های دیگر می گوید كه چه كار باید بكنند. ما این رابطه را كه توسط علم امروزی كشف شده در قسمت دوم این نوشته می بینیم ( كه در ارتباطات بین مورچه ها است.)
3- "
مبادا سلیمان ولشگرش پایمالتان كنند" در این جمله مورچه دلیل این خطر را به مخاطب خود می گوید و این آن چیزی است كه ما امروزه توسط بررسی علمی اثبات می كنیم.
4-"
و خود آگاه نباشند" مورچه ها، به عنوان عكس العملی در مقابل خطر قبلی، یكنوع دفاع مشخصی از خود بروز می دهند. در این چند جمله آخری،مورچه به مخاطبان خود می گوید كه به منبع خطر حمله نكنید زیرا خطر از یك دشمن واقعی نیست- زیرا سلیمان و همراهانش از وجود لانه مورچه ها در سر راه خود خبرندارند و قصد حمله به آن را نیز ندارند بنابراین مورچه ها آن ها را خطرواقعی نمی دانند.
در كلمات آخر، مورچه پیام رسان، همراهانش را از رسیدن سلیمان با خبر كرد و این چیزی است كه ما به صورت علمی و از طریق بررسی رمز های شیمیایی ارتباطی مورچه ها توضیح می دهیم.
ما ترتیب دستورات مورچه ها را كه به چهار مرحله تقسیم می شد- چهار مرحله شامل عبارات ها و علامت ها- نشان دادیم. علم در این زمینه چه می گوید؟
این مقاله را بخوانید:
مورچه ها از ارتباط شیمیایی در موقعیت های اخطارو دفاعی و همچنین زمانی كه تبادل سریع اطلاعات نیاز باشد و نیز زمانی كه با خطری مواجه باشند استفاده می كنند.
این اخطار معمولا توسط صدورعلامت های شیمیایی دفاعی مشخص می شود. غده های دفاعی مسئول ایفای نقش اخطار و دفاع هستند. به عنوان مثال مورچه استرالیایی رادر نظر بگیرید. وقتی این مورچه ها با خطر مواجه می شوند، قطرات كوچكی را از غده دفاعی خود ترشح می كنند این یك فرمان برای دیگر مورچه ها است تا فرار كنند و با شاخك های خود ارتعاشی ایجاد كنند كه به معنای قرار گیری در موقعیت خطر است.
اولین ماده كه توسط مورچه ها شناسایی می شود aldehyde hexanal است و باعث جلب توجه و علاقه آن ها می شود. در نتیجه شاخك های خود را تكان می دهند و بالامی برند تا دیگر بوها را نیز بگیرند.
وقتی كه آن ها hexanol(اولین پیغام به شكل الكل بود) را دریافت می كنند موقعیت خطر به خود می گیرند و در تمامی جهت ها می دوند تا منبع مشكل را پیدا كنند. زمانی كهundécanoneدریافت كنند، مورچه ها را به سمت منبع خطر می برد و آن ها راتحریك می كند تا تمام اشیا خارجی را گاز بگیرند. سپس در نهایت وقتی كه به هدف نزدیك تر می شوند butyloctenalرا تشخیص می دهند كه پرخاشگری و آمادگی آن ها را برای قربانی كردن خود افزایش می دهد.
ارتباط شیمیایی مهم ترین روش ارتباط در زمان خطر و گزارش دادن این خطراست. در این فرایند مورچه ها انواع مختلف این مواد كه هر كدام رمز تفاوتی دارد و بیانگر نوع خاصی از صحبت كردن است را استفاده می كنند.
اگر انتشار موادی كه توسط مورچه ای كه آن خطر را اعلام كرد تعقیب كنیم می بینیم كه كاری می باشد كه مورچه مورد اشاره در آیه 18 سوره نمل آن را انجام داده.
موادی كه مورچه در موقعیت هایی مثل این از بدن خود ترشح می كند به چهار دسته تقسیم می شوند كه هركدام زبان و علامت مخصوص به خود را دارند.
مراحل پی در پی عكس العمل مورچه ها
aldéhydehexanal
اولین ماده شیمیایی است كه مورچه در صورت احساس خطر از خود ترشح می كند. و آن را می توان به عنوان آژیر خطر دانست. مورچه ها با دریافت این ماده شروع به جمع شدن در یك نقطه می كنند و منتظر رسیدن بقیه علامت ها می شوند و این شبیه اولین مرحله است كه توسط مورچه در جمله "ای مورچه ها" گفته شد.
سپس مورچه دومین ماده شییایی hexanol را ترشح می كند. با دریافت این ماده مورچه ها شروع به دویدن در تمامی جهت ها می كنند تا منبع این ماده را پیدا كنند. مورچه ای كه ماده شیمیایی را ترشح می كند باید مسیری را كه بقیه مورچه ها باید از آن كنار بروند را معین كند و این كاری است كه مورچه حضرت سلیمان انجام داد و از بقیه مورچه ها خواست كه وارد لانه هایشان بشوند و گفت: "به لانه هایتان وارد شوید" و این دستوری از گوینده است و به بقیه می گوید كه به طرف لانه هایشان بروند. بنابراین باید مسیر را مشخص كرده باشد و این شبیه هدایت مورچه ها می باشد.
Undécanone
سومین ماده ای است كه مورچه ترشح می كند. این ماده نشان دهنده عامل خطراست و چیزی كه مورچه در سومین عبارت گفت "مبادا سلیمان و لشگرش پایمالتان كنند" می بینید كه چه قدر مطابقت و سازگاری دارد؟ در این مرحله مورچه ها آماده مواجه با خطر می شوند. پس ماده چهارم چه می شود؟
درمرحله چهارم مورچه اخطار دهنده ماده شیمیایی مخصوصی را ترشح می كند كه butylocténal نام دارد. توسط این ماده گوینده دستور دفاع می دهد و نوع دفاع را تعیین می كند. بنابر این در عبارت آخر می گوید "و خود آگاه نباشند "با این كار مورچه از وارد شدن بقیه مورچه ها به مرحله حمله جلوگیری می كند كه می توانست منجر به مرگ شود.
در این جا حضرت سلیمان خنده ای از روی محبت و شكر می كند گویی كه او این مورچه ها را آرام كرده است و این كه او گفته است به مورچه ها كه لازم نیست نگران باشند و آن حضرت آن ها را دیده است و با آن ها مهربان می باشد و به آن ها صدمه ای نمی رساند.
حال اجازه دهید خلاصه مطالب را برایتان بگویم:
"
تا چون به دره مورچه ها رسیدند، مورچه ای گفت: ای مورچه ها به لانه هایتان وارد شوید*، مبادا سلیمان و لشگرش پایمالتان كنند و خود آگاه نباشند."

یكی از مورچه ها می گوید ای مورچه ها

به لانه هایتان وارد شوید

مبادا سلیمان و لشگرش پایمالتان كنند

و خود آگاه نباشند

و حالا كافران و افراد شكاك بعد از پی بردن به این قضیه كه علم آن را ثابت كرده چگونه می توانند در مورد معجزه بودن قرآن كریم شك كنند. این حقایق بیش از هزار سال پیش در قرآن آمده است.
خدایی جز تو نیست، تو منزهی و من گمراه بودم.




تاریخ: جمعه 29 دی 1391برچسب:,
ارسال توسط صمد حسن نژاد

 

آیا میدانید :تعداد ۱۰۱۵۰۳۰ نقطه در قرآن بکار رفته است.
آیا میدانید :تعداد ۵۰۹۸ محل وقف در قرآن وجود دارد.
آیا میدانید :تعداد ۳۹۵۸۶ عدد کسره در قرآن بکار برده شده است.
آیا میدانید :تعداد ۱۹۲۵۳ عددتشدید در قرآن بکار برده شده است.
آیا میدانید : بهترین نوشیدنی که در قرآن ذکر شده ( شیر ) می باشد.
آیا میدانید : بهترین خوردنی که در قرآن ذکر شده ( عسل ) می باشد.
آیا میدانید :بزرگترین عدد در سوره صافات آیه ۱۴۷ آمده که صد هزار می باشد.
آیا میدانید :کمترین حرفی می در قرآن بکار رفته حرف ( ظاء) می باشد.
آیا میدانید :بزرگترین سوره قرآن دارای ۲۵۵۰۰ حرف می باشد.
آیا میدانید :تعداد کلمات سوره تکویر برابر با تعداد سوره های قران است.
آیا میدانید :سوره اخلاص به نسب نامه خداوند معروف است.
آیا میدانید :سوره حمد دوبار بر پیامبر نازل شده یکبار در مکه و یکبار در مدینه .
آیا میدانید :سوره عادیات منسوب به حضرت علی (ع) است.
آیا میدانید :در سوره نساء به قوانین ازدواج اشاره شده است.
آیا میدانید :آیه ای که سر بریده امام حسین (ع) در شام تلاوت نمود آیه ۹ سوره کهف می باشد.
آیا میدانید :در آیه ۶ سوره مائده مراحل وضو بیان شده است.
آیا میدانید :حضرت سلیمان نخستین شخصی بود که بسم الله الرحمن الرحیم نوشت.
آیا میدانید :حضرت موسی (ع) داماد حضرت شعیب (ع) بود.
آیا میدانید :حضرت ادریس (ع) اولین شخصی بود که لباس دوخت و خط نوشت.
آیا میدانید :پرنده ای که در دربار حضرت سلیمان (ع) خدمت می کرد (هدهد) نام داشت.
آیا میدانید :به حیوای که از طرف خدا وحی شد زنبور بود (آیه ۶۸ یوره نحل )
آیا میدانید :صحیفه سجادیه به خواهر قرآن معروف است.
آیا میدانید :رودکی، ناصرخسرو و حافظ شاعرانی بودند که در نوجوانی حافظ کل قرآن بودند
آیا میدانید :سلمان فارسی اولین شخصی بود که سوره حمد را به زبان فارسی ترجمه کرد.
آیا میدانید :استاد محمود خلیل الحصری اولین کسی بود که قرآن را به روش ترتیل خواند.
آیا میدانید :قران دارای ۱۱۴ سوره است.
آیا میدانید :قران دارای ۳۰ جزء است.
آیا میدانید :قران دارای ۱۲۰ حزب است.
آیا میدانید :قران دارای ۶,۲۳۶ ایه (نشانه) است.
آیا میدانید :قران دارای ۷۷,۷۰۱ کلمه است.
آیا میدانید :قران دارای ۳۲۳,۶۷۱ حرف است.
آیا میدانید :قران دارای ۹۳,۲۴۳ فتحه است.
آیا میدانید :قران دارای ۳۹,۵۸۶ کسره است.
آیا میدانید :قران دارای ۴,۸۰۸ ضمه است.
آیا میدانید :قران دارای ۱۹,۲۵۳ تشدید است.
آیا میدانید :قران دارای ۳,۲۷۲ همزه است.
آیا میدانید :قران دارای ۱,۷۷۱ مد است.
آیا میدانید :قران دارای ۱,۰۱۵,۰۳۰ نقطه است.
آیا میدانید :قران دارای ۵,۰۹۸ وقف است.
آیا میدانید :قران در ۲۳ سال بر پیامبر نازل شد.



تاریخ: پنج شنبه 28 دی 1391برچسب:اطلاعات قرانی ,
ارسال توسط صمد حسن نژاد

 

از ياد رفته

ياد بگذشته به دل ماند و دريغ
نيست ياري كه مرا ياد كند
ديده ام خيره به ره ماند و نداد
نامه اي تا دل من شاد كند
خود ندانم چه خطايي كردم
كه ز من رشته الفت بگسست
در دلش جايي اگر بود مرا
پس چرا ديده ز ديدارم بست
هر كجا مينگرم باز هم اوست
كه به چشمان ترم خيره شده
درد عشقست كه با حسرت و سوز
بر دل پر شررم چيره شده
گفتم از ديده چو دورش سازم
بي گمان زودتر از دل برود
مرگ بايد كه مرا دريابد
ورنه درديست كه مشكل برود
تا لبي بر لب من مي لغزد
مي كشم آه كه كاش اين او بود
كاش اين لب كه مرا مي بوسد
لب سوزنده آن بدخو بود 
مي كشندم چو در آغوش به مهر
پرسم از خود كه چه شد آغوشش
چه شد آن آتش سوزنده كه بود
شعله ور در نفس خاموشش
شعر گفتم كه ز دل بر دارم
بار سنگين غم عشقش را
شعر خود جلوه اي از رويش شد
با كه گويم ستم عشقش را
مادر اين شانه ز مويم بردار
سرمه را پاك كن از چشمانم
بكن اين پيرهنم را از تن
زندگي نيست بجز زندانم
تا دو چشمش به رخم حيران نيست
به چكار آيدم اين زيبايي
بشكن اين آينه را اي مادر
حاصلم چيست ز خودآرايي
در ببنديد و بگوييد كه من
جز از او همه كس بگسستم
كس اگر گفت چرا ؟ باكم نيست
فاش گوييد كه عاشق هستم
قاصدي آمد اگر از ره دور
زود پرسيد كه پيغام از كيست
گر از او نيست بگوييد آن زن
دير گاهيست در اين منزل نيست




تاریخ: پنج شنبه 28 دی 1391برچسب:یادی از فروغ ,
ارسال توسط صمد حسن نژاد

 


در قرن هجدهم مقاله نویسی رونق بیشتری گرفت و مقاله نویسان برجسته یی ظهور کردند که درباره ی موضوعات زیبایی شناسی ، فلسفه ، ادبیات و تاریخ مقاله می نوشتند .

درآمد
 نوشتاری کوتاه از 1 تا 30 صفحه یا فصلی از کتاب است که نویسنده در آن دیدگاه ، یافته ها و تجربه های ذهنی خود را درباره ی یک موضوع به بحث می گذارد . در تعریف مقاله گفته اند :" مقاله نوشتاری توضیحی است که یک بخش از روزنامه یا مجله به شمار می رود . در قدیم این نوع نوشتار را در شمار قالب های ادبی به حساب می آوردند و در فرهنگ نامه های ادبی آن را یکی از انواع ادبی شمرده اند . " ( فرهنگ اصطلاحات ادبی ، کادن)
مقاله در معنای عام با قرار داد و پایان نامه فرق دارد از آن جهت که دعوی نظام مندی و تفسیر کامل موضوع را ندارد و بیشتر خوانندگان عام را مخاطب قرار می دهد تا متخصصان اهل فن را . به طور سنتی هر چیزی  می تواند مقاله باشد ، مانند رویدادهای واقعی ، مسائل زندگی بشر ، علم اخلاق ، دین و مذهب .
در قرن هجدهم مقاله نویسی رونق بیشتری گرفت و مقاله نویسان برجسته یی ظهور کردند که درباره ی موضوعات زیبایی شناسی ، فلسفه ، ادبیات و تاریخ مقاله می نوشتند .نگارش مقاله های غیر رسمی مفرح و خودمانی از اواخر قرن بیست رو به افول گذاشت و همزمان نگارش مقاله های  نظری ، انتقادی ، ادبی و فکری به ویژه دانشگاهی رواج یافت.
مقاله در زبان و ادب فارسی :  
در زبان فارسی مقاله به شکل امروزی از عصر مشروطه با ظهور مطبوعات و روزنامه نگاری پدیدار شد . دهخدا که خود از روزنامه نگاران عصر مشروطه بود در ذیل کلمه ی مقاله نوشته است : " نوشتار کوتاه که برای روزنامه نویسند . "  در قدیم مقاله به فصلی از کتاب یا آغاز کتاب اطلاق می شده است . هم چنین اصطلاح مقالات برای کتاب هایی به کار می رفت که در آن گفتار کوتاه بزرگان گردآوری می شد هم چون مقالات شمس تبریزی ، مقالات مولانا .
می توان گفت مقاله نویسی همانند دیگر گونه های نوشتاری با رشد تمدن دچار دگرگونی و تحول  شده است . امروزه مقاله های دانشگاهی تقریبا در همه ی شاخه های علمی یگانه مرجع اصیل دانش و آگاهی به شمار می روند .
انواع مقاله :
به طور عموم مقاله بر اساس موضوع ، هدف و روش به انواع گوناگون تقسیم می شود
الف) از لحاظ موضوع : مقاله های تاریخی ، فلسفی ، ادبی ، انتقادی ، اجتماعی ، سیاسی
ب ) از لحاظ هدف : مقاله های آموزشی ، ترویجی ، توصیفی ، توضیحی ،تفسیری ، روایی ، اقناعی
اما در تقسیم بندی دیگر مقاله را به دو نوع رسمی و غیر رسمی تقسیم می کنند :
مقاله های رسمی که غیر شخصی است .  در واقع نویسنده به عنوان یک منبع معتبر یا دارنده ی آگاهی ، موضوعی را به شیوه ی منظم شرح و تفسیر می کند ، مقاله های رسمی را در مجله های دانشگاهی و نشریه هایی که برای مخاطبان متفکر منتشر می شوند می توان یافت .
مقاله های غیر رسمی لحنی خودمانی یا شخصی دارد و محصول تفکر شخصی مبتنی بر دانش عمومی و دریافت های شخصی نویسنده است . در این نوع نوشته ها نویسنده به امور روزمره  به شیوه یی غیر تخصصی می پردازد .
تدوین  مقاله پژوهشی :
مقاله ی علمی ، ساختاری برهانی و استدلالی دارد و حاصل پژوهش نوین است  که محقق به آن همت گمارده است . یک مقاله ی علمی پژوهشی باید دارای  بخش های مشخصی از این قرار باشد :
مقدمه و هدف ، روش ، بحث ، نتایج و پیشنهادها
راز موفقیت یک مقاله علمی ، پژوهشی انسجام و چهار چوب منطقی است برای این مهم انجام مراحل زیر ضروری است .
1-       انتخاب مسأله تحقیق :
اولین قدم برای پژوهش یافتن مسأله است . این امر هدف تحقیق است .نویسنده یی می تواند در یک زمینه علمی به مسأله ی تازه یی دست یابد که بر موضوع پژوهش اشراف داشته باشد  ذهن خالی از  اطلاعات قادر به کشف سئوال نیست .
این نکته قابل تامل است که موضوع مورد تحقیق باید برای محقق خوب و جالب باشد تا بتواند علاقه خوانندگان را جلب کند . علاوه بر این که با موضوع مورد بحث آشنا باشد تا بتواند از عهده ی آن به خوبی برآید . ضمن این که موضوع در مقاله باید دارای حد و حدود باشد تا نویسنده بتواند با دقت و ژرف اندیشی در فرصت زمانی مناسب از عهده نوشتن آن برآید . در یک مقاله کوتاه نمی توان  به  موضوعات گسترده و وسیع پرداخت .
موضوع در مقاله باید دارای حد و حدود باشد تا نویسنده بتواند با دقت و ژرف اندیشی در فرصت زمانی مناسب از عهده نوشتن آن برآید . در یک مقاله کوتاه نمی توان به موضوعات گسترده و وسیع پرداخت .
2-       جست و جوی منابع
مهمترین و جدی ترین امر در پژوهش دانشگاهی مرجع شناسی و شیوه ی دسترسی به منابع است .پژوهشگر برای تنظیم کردن سئوالهای تحقیق باید در منابع و اسناد بازنگری نماید تا دریابد که آیا کسی به پرسشهای او پاسخ داده یا نه ؟ و یا پژوهش  وی تکراری نیست ؟
تعریف دقیق پرسش ها در مراحل آغازین  نشان دهنده ی تبحر محقق در شناخت منابع و محتوا می باشد . شناخت منابع و مراجع به تعیین و تدوین روش تحقیق کمک می کند .
3-       انتخاب روش تحقیق :
 یافتن روش تحقیق ، شیوه هایی است که می توان با آن مسأله را بررسی و تحلیل کرد و به یاری روش شناسی ، بهترین و مناسب ترین روش های نظری و عملی موجود را برای پژوهش برگزید . به طور کلی مراحل تحقیق بر اساس روش به این ترتیب است :
الف نظام مند نمودن مفاهیم بر اساس نظریه
ب عملیاتی نمودن مفاهیم و فرضیه ها
ج تعیین قلمرو تحقیق
د شیوه ی اجرا و نمونه گیری
و گردآوری داده ها از قلمرو تحقیق
ه طبقه بندی و تحلیل و تفسیر و آزمون فرضیه ها  و ارزیابی نتایج
4-      تهیه طرح و فرضیه :
 از نکات کلیدی و مهم در پژوهش طرح یک کانون اصلی و استوار  برای تحقیق است که محقق بر اساس آن تمام فعالیت ها و ذهنیت های خود را متمرکز می کند
5-      یادداشت برداری :
هدف از یادداشت برداری کمک به حافظه و اطمینان از درستی مطالب و پیشگیری از سرقت و انتحال علمی است . سازماندهی مقاله از نخستین مرحله ی یادداشت برداری شروع می شود . ابتدا باید موضوع را تجزیه نمود و عنوان های اصلی و فرعی و زیر شاخه  های موضوع را مشخص کرد . یادداشت برداری تابع طرح کلی و عنوان بندی موضوع است چرا که طرح منطقی نوشتار در نهایت از نحوه ی تنظیم و سازماندهی همین یادداشت ها بیرون می آید .
6-       تنظیم و طبقه بندی یادداشت ها
بعد از از این که یادداشت برداری به پایان رسید باید برگه ها را دسته بندی و منظم نمود :
الف موضوع اصلی  ، عنوان مقاله یا تحقیق است
ب  - موضوعات فرعی  ، عنوان بخش های مقاله است .
ج  -  برگه ها را بر اساس عنوان های فرعی دسته بندی کنید .
د - موضوعات اصلی را طبق یک طرح منطقی مرتب نمایید
و اکنون با دسته بندی برگه ها در واقع دادهای مقاله خود را چیدمان کرده اید.
7-       تنظیم ساختار مقاله :
برای نوشتن مقاله یا کتاب  ترسیم یک نقشه  یا طرح کلی  الزامی است . این طرح به روند پژوهش و ساختار نوشتار نظم می بخشد . در واقع در ثبت سر فصل ها و تنظیم تصمیم هایی  است که به ذهن پژوهشگر می رسد و ساختار کلی مقاله را ترسیم می کند . به عبارت دیگر طرح عبارت از فهرستی منظم و شماره گذاری شده از تصمیم ها ، اندیشه ها ، دیدگاهها و محتوای نوشتار است .این امر در پیشبرد بهتر و راحت تر پژوهش به شما کمک می کند و هم چنین شما را وادار می سازد که تابع موضوع باشید و به هدف خود پای بند بمانید .
 
8-      روش های تنظیم مقاله
برای تفکیک و شماره گذاری دقیق بخش های اصلی و فرعی طرح از دو شیوه ی عددی و حرفی عددی استفاده می کنند
نتیجه گیری :
 در نهایت  می توان گفت مقاله  به سبک امروزی آن ( علمی و پژوهشی ) گزارشی از یافته های تازه است که از چندین بخش تشکیل شده و دارای موضوعی محدود و معین استاین نوع مقاله ها مخاطبان خاص خود را دارد و در آن به موضوعی معین در زمینه رشته  یی خاص می پردازد .



تاریخ: دو شنبه 25 دی 1391برچسب:مقاله نوشتن ,
ارسال توسط صمد حسن نژاد

 

غلط‌های مشهور املایی و دستوری زبان فارسی
غلط مشهور در توصیف دو دسته به کار برده می‌شود:
دستۀ نخست کسانی هستند که از رهگذر سالوسی و ریاکاری در زمرۀ نیک‌مردان جای می‌گیرند. در بارۀ این “کندم نماهای جو فروش” می‌گویند: فلانی غلط مشهور است، یعنی نان پرهیزکاری می‌خورد ولی “چون به خلوت می‌رود آن کار دیگر می‌کند”.
دستۀ دوم آن واژه‌ها و عباراتی است که بر خلاف حقایق تاریخی و یا آیین دستور زبان و صرف و نحو آن، بر زبان‌ها جاری است.
اکنون به نمونه‌های گوناگون این غلط‌های رایج در زبان فارسی که پرهیز از گفتن آن‌ها بایسته است دقت کنید:
به کار بردن تنوین برای واژه‌های فارسی
کاربرد تنوین که ابزار ساختن قید در زبان عربی‌است برای واژه‌های عربی‌جایز است، مانند: اتفاقا، تصادفا، اجبارا، ولی واژه‌های ناگزیر و ناچار و مانند آن‌ها که فارسی است هرگز تنوین بر نمی‌دارد و نباید آن‌ها را چون این به کار برد:
گزارشا به عرض می‌رسانم ( به جای بدین وسیله گزارش می‌کنم که )،
ناچارا رفتم ( به جای به ناچار، یا ناگزیر رفتم).
اکنون کار به جایی رسیده است که بسیاری تنوین را حتا برای واژه‌های لاتین نیز به کار می‌گیرند و مثلن می‌گویند: تلفونا به او خبر دادم، یعنی به وسیلۀ تلفن، یا تلفنی او را آگاه کردم.
تلگرافا به او اطلاع دادم، یعنی با تلگراف یا تلگرافی او را آگاه کردم.
در این جا لازم به گفتن است که دیرزمانی است که نوشتن تنوین به صورت ا در خط فارسی به کناری نهاده شده و آن را به صورت ن می‌نویسند. مثلن : اتفاقن، تصادفن یا اجبارن
واژۀ‌های دو قلو، سه قلو، چهارقلو و مانند آن
واژۀ ترکی دو قلو اسمی‌مرکب از ” دوق ” و ” لو ” است که روی هم همزادها معنی می‌دهد و هیچ گونه ارتباطی با عدد ۲ (دو) فارسی ندارد که اگر بانویی احیانن سه یا چهار فرزند به دنیا آورد بتوان سه قلو یا چهار قلو گفت.
درست مانند واژۀ فرانسوی دو لوکس De Luxe که بسیاری گمان می‌کنند با عدد ۲ (دو) فارسی ارتباطی دارد و لابد سه لوکس و چهار لوکس آن هم وجود دارد. De حرف اضافۀ ملکی در زبان فرانسوی می‌باشد به معنی ” از” ( مانند Of در انگلیسی یا Von در آلمانی ) و Luxe به معنی ” تجمل و شکوه ” است و دو لوکس به معنی ” از (دستۀ ) تجملاتی ” می‌باشد. یعنی هر چیزی که دولوکس باشد، نه از نوع معمولی، بلکه از نوع تجملاتی و با شکوه آن است.
به کارگیری واژه‌ها یا اصطلاحات با معنی نادرست
جمله‌هایی مانند :
من به او مظنون هستم ( می‌خواهند بگویند: من به او بدگمان هستم)
او در این قضیه ظنین است ( می‌خواهند بگویند: او در این قضیه مورد شک و گمان قرار دارد)
هر دو نادرست و درست وارونۀ آن درست است.
ظنین صفت فاعلی و به معنی کسی است که به دیگری بدگمان است و مظنون صفت مفعولی و به معنی کسی است که مورد شک و بدگمانی قرار دارد. یعنی صورت درست این جملات می‌شود:
من به او ظنین هستم .( یعنی من به او بدگمان هستم)
او در این قضیه مظنون است. ( یعنی او در این قضیه مورد شک و گمان قرار دارد)
مصدر عربی‌فقدان به معنی کم کردن، کم شدن و از دست دادن است و معنی نبود ندارد و درمورد مرگ و فوت کسی هم باید گفت: در گذشت، یا رخت بر بست.
یا مثلن می‌گویند: ” کاسه‌ای زیر نیم کاسه وجود دارد “. در حالی که کاسه هرگز زیر نیم کاسه جای نمی‌گیرد و در ادبیات هم همیشه گفته اند: زیر کاسه نیم کاسه‌ای وجود دارد.
شعر سعدی، یعنی: ” بنی آدم اعضای یک پیکرند ” را ” بنی آدم اعضای یکدیگرند ” می‌گویند.
هنگامی‌که دانش آموزی در پایان سال تحصیلی در برخی از درس‌ها نمرۀ کافی برای قبولی نمی‌آورد می‌گوید در فلان و فلان درس تجدید شدم و یا دربارۀ کسی می‌گویند فلانی امسال تجدید شد. حال آن که این نه خود دانش آموز، بلکه درس‌های نمره نیاورده است که تجدید می‌شود و در شهریور ماه باید دوباره جدید شده و از نو امتحان داده شود ، چون این دانش آموزی تجدیدی شده است و باید او را تجدیدی، یعنی دارندۀ درس‌های تجدید شده نامید.
غلط‌های دستوری
استاد: این واژه فارسی است و باید جمع آن را استادان گفت نه اساتید .
مهر: مهر واژه‌ای فارسی است و صلاحیت اشتقاق عربی‌را ندارد و نباید مثلن گفت حکم ممهور شد، بلکه درست آن است که بگویند: حکم مهر کرده شد یا مهر زده شد.
غلط‌های واگویی (تلفظی)
پسوند ” وَر ” در زبان فارسی برای رساندن مالکیت و به معنی ” صاحب ” و دارنده است. ” رنج وَر ” به معنی دارندۀ رنج و ” مزد وَر ” به معنی دارندۀ مزد است. امروزه بر خلاف این قاعده و برخاسته از خط عربی‌که ایرانیان به کار می‌برند، این واژه‌ها را به صورت رنجور و مزدور می‌نویسند که موجب آن گردیده است تا آن‌ها را به نادرستی با واو ” سیرشده ” (مانند واو در واژۀ ” کور “) تلفظ نمایند.
واژه‌های دیگر ی نیز مانند دستور ( دست وَر به معنی صاحب منصب، وزیر) و گنجور ( گنج وَر) نیز از این گروه است.
نامیدن پدر به جای پسر
زکریا نام پدر ” محمد بن زکریای رازی ” و سینا نیز نام پدر ” ابوعلی این سینا ” بوده است. لیکن همه جا آنان را با نام زکریای رازی و ابن سینا ، یعنی نه با نام خود، بلکه با نام پدران شان می‌نویسند. ” بیمارستان ابن سینا ” هنوز نیز در چهار راه حسن آباد تهران با این نام وجود دارد.
منصور نیز پدر ” حسین ابن منصور حلاج ” است که کوتاه شدۀ نام وی “حسین حلاج ” است. لیکن این نامی‌ترین عارف وارستۀ ایران در سدۀ سوم هجری را همه جا ” منصور حلاج ” می‌نامند و نه “حسین وار”، بلکه “منصوروار” بر سر دار می‌کنند، در حالی که منصور (یعنی پدر حلاج) در آن هنگام در خوزستان به حلاجی و پنبه زنی مشغول بوده است.
خوان یغما
هرگاه به دارایی کسی دستبرد بزنند و چیزی از آن بر جای نگذارند، در اصطلاح می‌گویند که گویی خوان یغما بود که این گونه آن را چپاول کردند.
عبارت ” خوان یغما ” از دو واژۀ ” خوان ” و ” یغما ” و به مفهوم “سفرۀ غارت و چپاول ” فهمیده می‌شود، در حالی که چون این نیست و معنی و مفهوم واژۀ ” یغما ” در این عبارت کاملن چیز دیگری است و ارتباطی با غارت و چپاول ندارد.
” یغما ” نام گروهی از تورانیان است که در دورۀ اسلامی‌در شهری با همین نام در نزدیکی “خجند” کنونی زندگی می‌کرده اند. پیش از آمدن این گروه به این منطقه، اقوامی‌که “سگان ” نام داشته‌اند ( و به غلط آن را ” ساکاها ” می‌نویسند) در این محل زندگی می‌کرده‌اند و جشنی را برگزار می‌کرده‌اند که “سگه” نام داشته است که همان “جشن سده” می‌باشد. با آمدن یغماییان ِ تورانی به این محل، آنان دین و همۀ آیین‌ها و حتا عادات سگان را گرفته و “جشن سگه ” ی آنان را نیز برگزار می‌کردند.
در جشن دیگری نیز که ” خوان یغما ” نام داشته است، آنان سفره‌های بزرگی می‌گسترانیدند و انواع خوراک‌های لذیذ و نوشیدنی‌های خوش گوار در آن می‌نهادند و از همۀ مردم دعوت می‌کردند که در این میهمانی عمومی‌حاضر شوند و در کنار انجام دیگر مراسم، از آن‌ها سیر بخورند و بنوشند و هر چه می‌خواهند با خود ببرند. سعدی می‌گوید:
ادیم زمین سفرۀ عام اوست / برین خوان یغما چه دشمن چه دوست
و در جای دیگری می‌گوید:
یکی نانخورش جز پیازی نداشت / چو دیگر کسان برگ و سازی نداشت
پراکنده‌ای کفتمش ای خاکسار / برو طبخی از ” خوان یغما ” بیار
جشن خوان یغما که نشانۀ سخاوت و بخشندگی پدران ما است در سده‌های گذشته اهمیت و اعتبار ویژه‌ای داشته است و رفته رفته به صورت اصطلاح در آمده است، لیکن به علت عدم آگاهی از ریشۀ تاریخی آن، بسیاری آن را به معنی دستبرد و چپاول گرفته و به کار برده اند.
افغانی در قصیدۀ خود می‌سراید:
گل آرد، نوبهار آرد، نشاط آرد، امید آرد
شود تا باغبان طبع وی در گلشن آرایی
کشیده خوان یغمایش چه فیض جاودان دارد
که هر روزی فزون گردد گوارایی و گیرایی
خوشا درویش صاحب دل که نعمت‌های عامش را
نیابی‌در بساط خاص دارابی‌و دارایی
غلط‌های املایی مشهور
آزمایشـات: واژه آزمایش را که فارسی اسـت برخی از فارسی زبانان با ” آت ” عربی‌جمع می‌بندند که نادرسـت اسـت و باید با “‌ها” ی فارسی جمع بسته شود. آزمایش‌ها درسـت اسـت.
در جمع بستن واژه‌ها ی فارسی با ” جات ” نیز غالبن همین گونه اشتباهات رخ می‌دهد، چرا که به نظر می‌رسد که این نوع جمع فرقی با جمع با ” آت ” ندارد . اما برای نوشتن فارسی فصیح به تر است که این واژه‌ها نیز با “‌ها “جمع بسته شود، برای احتراز از عربی‌مآبی‌. یعنی به جای روز نامه جات ، کارخانجات ، نوشته جات ، شیرینی جات ، ترشیجات ، دسته جات ، میوه جات ، نقره جات و…. به تر است چون این بنویسیم :روزنامه‌ها ، کار خانه‌ها ، نوشته‌ها، شیرینی‌ها ، ترشی‌ها ، دسته‌ها ، میوه‌ها ، نقره‌ها .
از غلط‌های فاحش در همین زمینه یکی هم جمع بستن نام‌های جمع است. مانند تشکیلات که جمع تشکیل است و هنگامی‌که با : آت آن را جمع می‌بندند ، جمع الجمع می‌شود، از آن جمله‌اند : آثارها، اخبارها ، ارکان‌ها ، اعمال‌ها ، جواهرها یا جواهرات ، حواس‌ها ، عجایب‌ها ِ، منازل‌ها ، نوادرات ، امورات ، عملیات‌ها و دیگر، که شکل درست نوشتن وگفتن آن چون این است : آثار، اخبار ، ارکان ، اعمال ، جواهر ، حواس ، عجایب، منازل ، نوادر ، امور ، عملیات و ..
آذان / اذان: این دو واژه را باید از هم جدا نمود. زیرا که معـنای آذان( گوش‌ها ) و معـنای اذان اعلام کردن، آگاه کردن، خبردادن وقت نماز با خواندن کلمات مخصوص عربی‌در سـاعت‌های معینی از روز در گلدسـته و منارۀ مسجد است.
آزوقه / آذوقه: اصل این واژه که آن را آزوغه هم می‌نویسـند ترکی اسـت. پس باید به” ز” نوشـته شـود.
آسـیا / آسـیاب: این واژه را به هردوشـکل می‌توان نوشـت و بزرگان ادب فارسی هردو شکل را به کار بسـته اند.
آن را / آنرا: ” را” واژۀ مسـتقلی است و پـیـوسته آن را جدا از کلمۀ پیشـین می‌نویسـند. مانند: این را، وی را، ایشـان را، تو را، آن را .
اتاق / اطاق: از آن جا که این واژه ترکی اسـت و در ترکی مخرج ” ط” وجود ندارد پس باید آن را با حرف ” ت” نوشـت.
اتو / اطو:چون این واژه عربی‌نیسـت وممکن اسـت فارسی یا روسی باشـد، پس به تر اسـت به ” ت” نوشـته شـود .
ارابه/ عـرابه: ارابه واژۀ فارسی اسـت و عرابه معـرب آن. پس به تر اسـت آن را به صورت ارابه نوشـت.
ازدحام / ازدهام: این واژه را تنها می‌توان با حرف “ح” نوشـت زیرا ازدهام واژه‌ای بی‌معنی اسـت.
اسـب / اسـپ: به هردوصورت می‌توان این واژه را نوشـت. زیرا این واژه پهلوی اسـت نه عربی. امروزه بزرگان زبان بیش تر با ” ب” می‌نویسـند. اما در گذشـته‌های بسـیار دور با ” پ ” می‌نوشـتند وهمین واژه جزء دوم نام‌های کهن خراسـانیان بوده است. مانند : ارجاسـپ، جاماسـپ، گشـتاسپ، تهماسـپ ، لهراسـپ و…
اسـتادان / اسـاتید: چون اسـتاد واژه‌ای فارسی اسـت جمع آن می‌شـود اسـتادان. این کلمه که به صورت اسـتاذ به عربی‌رفـته است، در این زبان به صورت اسـاتیذ و اسـاتید جمع بسـته می‌شـود
اسـلحه/ سـلاح: بسـیاری کاربرد درسـت این دو کلمه را نمی‌دانند. به طوری که گاه به جای اسـلحه، سـلاح و گاه برعکس آن را به کار می‌برند. در حالی که اسـلحه جمع اسـت و سـلاح مفرد و نباید جمع اسـلحه را اسـلحه‌ها نوشت، زیرا که اسـلحه خود کلمه جمع اسـت و به جای آن می‌توان واژهء سـلاح‌ها را به کار برد.
اقلاً / اکثراً: این دو کلمه در عربی‌به هیچ روی تنوین نمی‌گیرد و کاربرد آن‌ها بدین صورت از اغلاط مشهور به شمار می‌آید. به تر اسـت به جای اقلاً ” حد اقل ” و یا به تر از آن ” دسـت کم” و یا ” کم از کم ” نوشـت و به جای اکثراً ” غالبن” و یا به تر از آن ” بیش تر ” را به کار برد. .همچنین نمی‌توان واژه‌هایی مانند دوم وسـوم و چهارم راکه فارسی اند، دوماً و سـوماً و چارماً نوشـت. یا واژه فارسی ” زبان ” را زباناً .
اِن شاء الله / انشاء ألله: جملۀ ” ان شاء الله ” از سـه کلمه سـاخته شـده اسـت: اِن ( اگر )، شـاء (بخواهد )، الله (خداوند)، یعنی: اگر خداوند بخواهد. اما جملۀ ” انشاء الله ” از دو کلمه سـاخته شـده اسـت: اِنشـاء ( آفریدن )، الله ( خدا ) به معنی: خداوند بیافریند. آن چه به هنگام نوشتن این جمله مراد نویسنده است جملۀ نخست است ولی آن را به صورت جملۀ دوم می‌نویسد.
انتر / عـنتر: واژه انتر را که فارسی و معـنای آن بوزینه می‌باشـد باید به همین صورت نوشـت. عـنتر به زبان عربی‌نوعی مگس و مجازن به معنای شـجاع است.
باتلاق/ باطلاق: واژۀ باتلاق ترکی اسـت، نه عربی. پس نوشـتن آن با حرف ” ت” درسـت اسـت.
باغ‌ها / باغات: واژۀ باغ فارسی اسـت و جمع بسـتن آن به “ات” عربی‌نا درسـت اسـت.
بوالهوس / بلهوس: پیشـوند “بُل” برسـر برخی واژه‌های فارسی می‌آید ومعـنای پـُر، بسـیار و فراوان دارد، برابر این پیشوند در زبان عربی‌ابو می‌باشد که برای واژه‌های عربی‌به کار می‌رود و کوتاه شدۀ آن را به صورت بو می‌نویسند. پس” بُل ” برای واژه‌های فارسی ( مانند بلکامه: پر آرزو، بلغاک: پر شور) و “بو” برای واژه‌های عربی‌(مانند بوالهوس : پر هوس، بوالعجب: پر شگفتی) درست است.
بوته / بته: معـنای این واژه، گیاه پـر شاخ و برگی اسـت که تنۀ ضخیم نداشـته باشـد و زیاد بلند نشـود و املای درسـت آن بوته اسـت.
به نام / بنام: در زبان عربی‌حرف جر “ب” را هـمیشـه باید به کلمۀ بعد که مجرور اسـت متصل نوشـت، اما در زبان فارسی حرف اضافه ” به” را باید همواره جدا از کلمه نوشـت. مگر در اشکال کهن مانند: بدین و بدو.، زیـرا اگر چون این ننویسـیم در موارد بسیاری امکان به جای یکدیگر گرفته شدن واژه‌ها و معانی (التباس معنی) وجود دارد، مانند همین “به نام” و “بنام ” که هر کدام جای کاربرد ویـژه‌ای دارد. به این نمونه‌ها دقت کنید: او نویسـندۀ بنامی‌بود و یا ” من او را به نام نمی‌شـناختم”. به همین ترتیب اگر ” به روی” را ” بروی” بنویسیم معلوم نخواهد شـد که مراد چیسـت؟
آیا منظور از “بروی” فعلی از مصدر رفـتن اسـت، مانند برو، بروی و… .یا آن که مثلن می‌خواهـیم بنویسـیم که: این قـلم به روی میز اسـت یا اگر ما ” به درد ” را ” بدرد ” بنویسـیم بازهم شباهت معـنا رخ می‌دهد، زیرا ” بدرد : یعنی پاره کند و “به درد” یعنی به غم و اندوه.
به همین گونه‌اند صد‌ها واژه که باید به هنگام نوشـتن آن‌ها با احتیاط بود، مانند: به دل و بدل، به شـتاب و بشـتاب، به کار و بکار، به گردن و بگردن، به کس و بکس، به همان و بهمان، به گردش و بگردش، به چشم و بچشم، به هر و بهر، به خر و بخر، به دوش و بدوش، به بار و ببار، به خواب و بخواب و غیره
بها / بهاء : بها به معنی قیمت ، ارزش و نرخ چیزی است . اما معنی بهاء روشنی ، درخشندگی ، رونق ، زیبایی و نیکویی است و به معنای فر وشکوه و زینت و آرایش نیز به کار رفته است . مانند بهاء الدین یا بها ء الحق و یا بها ء الملک که معنای آن‌ها رونق دین ، شکوه دین و شکوه کشور است. در پشت جلد ( پوشانه ) برخی از کتاب‌ها می‌نویسند : بهاء …. ریال . که سخت نادرست است .
پایین / پائین:. شاید گروه بسیاری از پارسی نویسان روزانه ده‌ها بار همزۀ عربی‌را در نوشته‌های خود به کار می‌برند و نمی‌دانند که این نشانۀ نوشتاری عربی‌درزبان پارسی جایی ندارد. براین پایه نوشتن واژه‌هایی مانند ” پائیز ” ، ” پائین ” ، “موئین ” ، “روئین” ، ” آئین ” ،” پر گوئی” ، ” چائی “، ” امریکائی ” و… نادرست است و باید پاییز ، پایین ، مویین ، رویین ، آیین ، پر گویی ، چایی، آمریکایی و چون این‌ها نوشت.
تاس / طاس: تاس واژه‌ای فارسی اسـت که عرب‌ها آن را گرفته و طاس می‌نویسند (معرب کرده اند)، یعنی ایرانیان باید آن را به حرف ت بنویسند.
تراز/ طراز: تراز واژه‌ای فارسی است که عرب‌ها آن را گرفته و طراز می‌نویسند (معرب کرده اند). به همین سـبب ” تراز” و همۀ ترکیبات آن باید با حرف ” ت” نوشـته شـود. مانند: تراز نامه، هم تراز، ترازکردن و مانند این‌ها.
تپیدن / طپیدن : تپیدن واژه‌ای فارسی اسـت. و باید با حرف ” ت ” نوشـته شـود و نوشـتن واژه‌های مشـتق از آن نیز مانند: تپش، تپنده، تپید، تپاندن و مانند آن نیز بایسته است. همچنان واژه‌هایی مانند تالار، تپانچه، تنبور، تشـت وتهران که فارسی اند، نباید با ” ط” نوشـته شـود.
دیگر آن که در زبان عربی، هم ت وجود دارد و هم ط. مانند تابع و طبیب. از این رو واژه‌های عربی‌را می‌توان به همان صورت عربی‌نیز نوشت. نکتۀ دیگر آن که: اگر کلمه‌ای مربوط به زبان‌های بیگانۀ دیگر باشـد، به ت نوشـته می‌شـود. مانند: ایتالیا، اتریش، اتیوپی، امپراتور، ترابلس. اما برخی نام‌های خاص مانند سـقراط و بقراط و افلاطون و مانند آن‌ها که از رهگذر زبان عربی‌وارد زبان فارسی شـده است می‌تواند به همان صورت عربی‌هم نوشته شود و گر نه چه فرقی با اسـامی‌عربی‌چون حافظ، نظامی، ملا صدرا، ابوریحان و جز آن دارد که در آن‌ها تغییری ایجاد نمی‌شود.
ثواب / صواب: نوشـتن یکی از این واژه‌ها به جای دیگری نیز یکی از غلط‌های رایج در املای زبان فارسی اسـت. در حالی که ثواب وصواب معانی جدا گانه‌ای دارد و نباید آن‌ها را با هم اشـتباه کرد. ثواب اسـم است به معـنی ” مزد و پاداش ” ، اما صواب صفت اسـت به معـنی “درسـت، به جا و مناسـب”.
جذر/ جزر: برخی‌ها درکاربرد درسـت این دو واژه نیز اشـتباه می‌کنند. جذر به معـنای ریشـه اسـت و در ریاضی نیز عددی اسـت که آن را در خودش ضرب می‌کنند. مانند عدد ٣ که وقتی آن را در خودش ضرب کنند عدد ۹ به دست می‌آید که آن را مجذور می‌گویند. جزر اما فرو نشـسـتن آب دریا، بازگشـتن آب دریا و ضد مد می‌باشد.
جرأت/ جرئت: این واژه را باید جرات نوشت و به صورت جرئت اصلن وجود ندارد.
حایل /‌هایل: این دو واژه را نیز برخی با یکدیگر اشـتباه کرده و به جای هم به کار می‌برند. حایل اسـم اسـت به معـنای چیزی که پرده وار میان دو چیـز واقع شده و مانع از اتصال آن دو گردد. اما‌هایل صفـت اسـت به معنای ترسـناک: شـب تاریک وبیم موج و گردابی‌چنین‌هایل / کجا دانند حــال ما سـبکـسـاران سـاحل‌ها
( حافظ )
خرد/ خورد: معـنای واژه خُرد کوچک و ریز و اندک اسـت مانند: خرد سال یا خرده فروشی، و واژه خورد سـوم شـخص مفرد از مصدر خوردن است در زمان گذشته. نمونه‌های دیگر: سالخورده یا خورد و خوراک
داوود/ داود: املای این گونه واژه‌ها را در املای زبان فارسی با دو ( واو ) سفارش کرده اند. به همین ترتیب واژه‌هایی مانند طاوس و کیکاوس را نیز باید با دو ( واو ) نوشـت: طاووس، کـیکاووس.
دُچار/ دوچار: این واژه را که گمان می‌رود ریشـۀ آن دو چهار باشـد، در متون قـدیمی‌به صورت دوچار می‌نوشـته اند. اما در سده‌های اخیر آن را به صورت دُچار نوشـته اند. امروزه نیـز به تر اسـت به همین صورت نوشـته شـود.
ذِ لت / ز َ لّت: معـنای ذلت خواری ( متضاد عزت) است، اما زلت یه معنای سـهو و خطا اسـت.
رُتیل / رطیل: نوعی عنکبوت زهر دار را به عربی‌رتیل می‌گویند و رطیل وجود ندارد.
زرع / ذرع: زرع به معـنای ” کشـت” و ” کاشـتن ” اسـت، در حالی که ذرع مقـیاس قـدیم یرای طول و برابر یک دهم از چهارمتر بوده اسـت.
زغال / ذغال: املای درسـت این واژه زغال اسـت.
زکام / ذکام: این واژه را بایـد با ز نوشـت،
سِـتبَر/ سـِطبَر : این واژه را که به معنای درشـت و کلفت اسـت، قـدما با حرف ط هم نوشـته اند.اما چون واژه‌ای فارسی اسـت به تر اسـت با حرف ت نوشـته شـود.
سـؤال / سـئوال: شـکل درسـت آن این واژه سـؤال است.
سـوک/ سـوگ: املای این واژه هم با ک وهم با گ درست اسـت.
شـرایین/ شـرائین: املای این کلمه به صورت شـرایین درسـت اسـت.
شـسـت/ شـصت: این واژه‌ها راهم بسـیاری‌ها به اشـتباه به جای یکدیگر به کار می‌برند. شـسـت به معنای انگشـت بزرگ دسـت وپا وشـصت عدد ۶۰ اسـت. آقای ابوالحسن نجفی می‌نویسـد که چون هر دو عدد فارسی اسـت، تنها برای تمایز میان معـنای آنها است که یکی را با س و دیگری را با ص می‌نویسـند. ولی درمتون کهن، هردو واژه با ” س” آمده اسـت.
صد / سـد: چون واژۀ ” سـده ” فارسی اسـت، سـد را نیز می‌توان با ” س” نوشـت. اما چون در متون کهن و جدید این واژه را با ” ص ” نوشـته اند، اکنون نوشـتن آن با ” س” غـیر متعارف به نظر می‌رسـد. از سوی دیگر چون معنای دیگر سـد، مانع و بند و حایل اسـت، لابد قـدما، عدد ١۰۰ را برای تفکیک صد از سـد. با ” ص” نوشـته اند
صفحه/ صحیفه : صفحه به هر کدام از دو روی کاغذ و صحیفه به خود ورق کاغذ ( که دارای دو روی ) اسـت گفته می‌شـود. البته ورق را در سـال‌های پسـین برگ نیز می‌گویند.
طوفان/ توفان: اصل این کلمه یونانی اسـت و شکل‌های دیگر این واژۀ یونانی در بسـیاری از زبان‌های ارو پایی هم به کار می‌رود، چون آن که در زبان انگلیسی Typhoon و در زبان فرانسوی Typhon به همین معنای طوفان به کار می‌رود. در فرهـنگ معین واژۀ طوفان را که اسم و معرب از کلمه یونانی اسـت به معنای باران بسـیار سـخت و شـدید و آب بسـیار که همه را بپـوشد وغرق کند و باد شـدید وناگهانی که موجب خسـارت و خرابی‌بناها و سـاختمانها شـود و سـبب تشـکیل امواج سـهمگین و مخرب گردد، و همچنان به معنای هر چیز بسـیار است که فراگیر باشـد مانند طوفان آتش یا طوفان باد. اما در همان فرهنگ، یک ” توفان ” هم درفارسی هست که صفت فاعلی و از مصدر توفـیدن اسـت و به معنی شور و غوغا کننده، فریاد کننده و غُران می‌باشد. پس برای تفکیک طوفان از توفان باید معنا‌های لغوی این واژه‌ها را مد نظر قرار داد.
 



تاریخ: یک شنبه 24 دی 1391برچسب:,
ارسال توسط صمد حسن نژاد

 

پیغام گیر  حافظ:

رفته ام بیرون من از کاشانه ی خود غم  مخور!
 تا مگر بینم رخ جانانه ی خود غم  مخور!
 بشنوی پاسخ ز حافظ گر که بگذاری  پیام
زآن زمان کو باز گردم خانه ی خود غم مخور  !

پیغام گیر سعدی:

 از آوای دل انگیز تو  مستم
 نباشم خانه و شرمنده هستم
 به پیغام  تو خواهم گفت پاسخ
 فلک را گر فرصتی دادی به  دستم

پیغام گیر فردوسی :
 نمی باشم امروز  اندر سرای
 که رسم ادب را بیارم به جای
 به  پیغامت ای دوست گویم جواب
 چو فردا بر آید بلند  آفتاب

پیغام گیر خیام:
 این چرخ فلک عمر مرا  داد به باد
 ممنون توام که کرده ای از من  یاد
 رفتم سر کوچه منزل کوزه فروش
 آیم چو  به خانه پاسخت خواهم داد!

پیغام گیر منوچهری  :
 در خانه  نباشم که سلامی گویم
 بگذاری اگر پیغام پاسخ  دهمت
 زان پیش که همچو برف گردد رویم!

پیغام  گیر مولانا :
 بهر سماع از خانه ام رفتم برون..  رقصان شوم!
 شوری برانگیزم به پا.. خندان شوم شادان  شوم !
 برگو به من پیغام خود..هم نمره و هم نام  خود
 فردا تو را پاسخ دهم..جان تو را قربان  شوم!

پیغام گیر بابا طاهر:
 تلیفون کرده ای  جانم فدایت!
 الهی مو به قوربون صدایت!
 چو  از صحرا بیایم نازنینم
 فرستم پاسخی از دل برایت  !





تاریخ: جمعه 22 دی 1391برچسب:طنز,
ارسال توسط صمد حسن نژاد

در زمانهای قدیم فلقراط پسر اقوس بر جزیره كوچك شامس حكومت می كرد. این پادشاه فرمانروایی خودكامه و ستمگر بود، اما به آباد كردن سرزمین خود شوق بسیار داشت. او در آن جا بتی بر پا كرد كه یونانیان او را مظهر ازدواج و نماینده زنان می شمردند.



ادامه مطلب...
تاریخ: جمعه 22 دی 1391برچسب:وامق و عذرا,
ارسال توسط صمد حسن نژاد

 

 
روزی سپیده دم و هنگام بانگ خروس, گیو و گودرز و طوس و چند تن از سواران با باز و یوز شادان رو سوی نخجیر آوردند. شكار فراوان گرفتند و پیش رفتند تا بیشه ‌ای در مرز توران از دور پدیدار شد. طوس و گیو تاختند و در آن بیشه بسیار گشتند. ناگهان چشمشان بر دختر ماهرویی افتاد كه از زیبایی و  دیدارش  در شگفت ماندند. از حالش جویا شدند دختر گفت: «دوش پدرم سرمست به خانه در آمد. و بر من خشم گرفت و تیغ زهرآگینی بركشید تا سرم را از تن جدا سازد. چاره جز آن ندیدم كه به این بیشه بگریزم . در راه اسبم بازماند و مرا بر زمین نشاند. زر و گوهر بی ‌اندازه با خود داشتم كه راهزنان ازمن بزور گرفتند و از بیم تیغشان به اینجا پناه آوردم.» چون از نژادش پرسیدند خود را از خانواده ی گرسیوز برادر افراسیاب معرفی كرد


ادامه مطلب...
تاریخ: جمعه 24 دی 1391برچسب:داستان سیاوش,
ارسال توسط صمد حسن نژاد

 

دلتنگم
بـــا مــن ای دوســـت مهربـــانی کن
کـــــه نــــدارم قــــرار ،دلتــــــنگم
تـــو بهــــار و گـــل منــی ، بــی تـو
از گــــــل و از بهــــــار دلتنــــــگم
غـــــرق در درد و حـــسرت و داغــــم
قــــدر یــــک لالــــه زار دلتنـــــگم
خــــسته­ام از تمـــــام پنجــــره­هـــا
از همــــــــه روزگــــــار دلتنـــــگم
مـــــی روم تــا همیـــشه گـــم باشـم
دیگـــــر از ایــــن دیـــــاردلتنــــگم
 
از مجموعه ی شعر به رنگ پاییز استاد ارجمندم دکتر رحیم کوشش



تاریخ: پنج شنبه 21 دی 1391برچسب:دلتنگم ,
ارسال توسط صمد حسن نژاد

 به اطلاع دانش آموزان عزیزی که در آزمون آنلاین ادبیات فارسی راهنمایی شهرستان ماکو  ثبت نام کرده اند می رساند که نتایج آزمون به مدارس ارسال شده است لطفا از مدیر مدرسه ی خود پیگیری نمایید .




تاریخ: سه شنبه 19 دی 1391برچسب:,
ارسال توسط صمد حسن نژاد

 




تاریخ: دو شنبه 11 دی 1391برچسب:نمونه کار انش,
ارسال توسط صمد حسن نژاد

 

حضور سبز شما را در آزمون آنلاین ادبیات فارسی

راهنمایی پاس می داریم

حسن نژاد




تاریخ: یک شنبه 10 دی 1391برچسب:,
ارسال توسط صمد حسن نژاد

 

با آرزوی خوش وقتی برای همه ی دوستان

به اطلاع می رساند مهلت آزمون آنلاین ادبیات فارسی تا ساعت 23 امشب تمدید شده است عزیزان می توانند تا ساعت اعلام شده در آزمون شرکت نمایند . در صورت اشکال با شماره ی 09377337130 حسن نژاد تماس بگیرید

                         کوچه باغ هایتان پر موسیقی باد 




ارسال توسط صمد حسن نژاد

با سلام و احترام

مرحله ی اول آزمون آنلاین ادبیات پایه های دوم و سوم راهنمایی تا پایان درس نهم کتاب درسی ادبیات فارسی هر

دو پایه در مورخه ی 10/10/91از ساعت 17الی 20برگزار خواهد شد .

آدرس سایت برگزاری آزمون          www.englishhome.quiz1.ir 

نام کاربری :                              کد ملی دانش آموز

رمز ورود :                                 شماره ی شناسنامه

خواهشمند است همکاران و دبیران محترم شهرستان ماکو اطلاع رسانی مطلوب را به عمل آورند . 

از عنایت شما ادب دوستان محترم سپاسگزاریم

حسن نژاد    سرگروه ادبیات فارسی شهرستان ماکو




ارسال توسط صمد حسن نژاد

 

                           

       
 
برای نگارش انشا ابتدا باید نقاط ضعف انشانویسی بطور دقیق بررسی گردد.عوامل بسیاری بر این امر تاثیرگذارند از جمله:

● عدم تسلّط معلم بر شیوه های انشانویسی

● عدم آشنایی و اطلاع معلم از علم روز در زمینه ی انشانویسی

● ضعف دانش آموز در خواندن و نوشتن

● ترس دانش آموز از نوشتن

● و ...

که این مسائل و مشکلات باید به شیوه ی تخصصی و اصولی بررسی و رسیدگی گردند؛ و همه بر این امر واقفیم که حل این مشکلات نیازمند برنامه ریزی بلند مدت همراه با تلاش نیروهای متخصص می باشد. به امید آن روز.

حال پس از طرح مساله به بیان پاره ای از راهکردها می پردازیم:

انواع انشا:


۱- انشا ی توصیفی

۲- انشا ی تخیّلی

گام اول در انشانویسی استفاده از شیوه ی توصیفی است.در این روش باید:
۱- ترس از نوشتن را در دانش آموز باید ازبین برد بدین ترتیب که از وی خواسته شود راجع به یک موضوع دلخواه ملموس٬ هرچه دیده بنویسد بدون محدودیت در میزان سطر٬ حتی نوشتن دو یا سه جمله.

۲- تقویت دیدن نه نگاه کردن:

دیدن با نگاه کردن تفاوت دارد؛ معلم باید سعی کند دیدن و توجه کردن به اطراف را در دانش آموز تقویت کند.مثلا همه با موضوعاتی چون :
تابستان خود را چگونه گذراندید؟ فصل بهار را توصیف کنید٬ فصل تابستان را توصیف کنید و ... آشنا هستیم؛ اکثر همکاران از مرحله اول فراتر نمی روند و موضوع را در یک جلسه به اتمام می رسانند حال آنکه بهتر است به این موضوع در چند جلسه متوالی پرداخت با تقویت دیدن نه نگاه کردن مانند توصیف تابستان از دیدگاه افراد مختلف مانند: پدر٬ مادر٬ مادر بزرگ و ...

۳- معلم با یک جمله ی ملموس بصورت شفاهی انشا را شروع کند و از دانش آموزان بخواهد که هر نفر یک جمله به جمله ی نفر قبل اضافه کند تا اینکه نفر آخر کلاس داستان را به پایان برساند.

۴- تقویت مطالعه کردن

۵- معلم داستانی در کلاس بخواند سپس از دانش آموزان بخواهد هرآنچه در یادشان مانده است را بنویسند.

۶-داستانی بصورت کامل در کلاس خوانده و از دانش آموزان خواسته شود تا پایانش را تغییر دهند.

۷- داستان کوتاهی بصورت ناتمام در کلاس خوانده و از دانش آموزان خواسته شود تا آن را به اتمام رسانند.

۸- خلاصه نویسی(استفاده از دروس روان خوانی کتاب فارسی)

۹- خاطره نویسی

۱۰- نمایش پوستر٬ تصاویر مختلف و ... سپس از دانش آموزان خواسته شود هرچه به ذهنشان خطور می کند را بنویسند.

۱۱- پخش موسیقی آرام ٬سپس از آنان خواسته شود تا احساساتشان را بصورت مکتوب٬ بیان کنند.

۱۲- تکمیل جملاتی مانند:

● وقتی آسمان می گرید ...


● اگر مدیر مدرسه بودم ...


● و ...


گام دوم استفاده از شیوه ی تخیّلی است به کمک روش هایی چون :


۱- جان بخشی

۲- بارش مغزی

۳- بدیعه پردازی

۴- و ...

در این روشها که پس از گام اوّل اجرا می شوند٬ معلم باید سعی کند تا قوّه ی تخیّل دانش آموزان را پرورش دهد با کمک موضوعاتی چون :


● اگر شما مادر بودید چه می کردید؟


● اگر شما پدر بودید چه می کردید؟


● پیشرفت علم در آینده چگونه خواهد بود؟
 



تاریخ: دو شنبه 4 دی 1391برچسب:,
ارسال توسط صمد حسن نژاد

 

 
 
فقیهی پدر را گفت هیچ ازین سخنان رنگین دلاویز متکلمان در من اثر نمی‌کند به حکم آن که نمی‌بینم مر ایشان را فعلی موافق گفتار
ترک دنیا به مردم آموزند
خویشتن سیم و غلّه اندوزند
عالمی را که گفت باشد و بس
هر چه گوید نگیرد اندر کس
عالم آن کس بود که بد نکند
نه بگوید به خلق و خود نکند
اَتَأمُرونَ الناسَ بِالبِرِّ وَ تَنْسَونَ اَنفُسَکُم
عالم که کامرانی و تن پروری کند
او خویشتن گمست که را رهبری کند
پدر گفت ای پسر به مجرد خیال باطل نشاید روی از تربیت ناصحانبگردانیدن و علما را به ضلالت منسوب کردن و در طلب عالم معصوم از فواید علم محروم ماندن همچو نابینایی که شبی در وحل افتاده بود و می‌گفت آخر یکی از مسلمانان چراغی فرا راه من دارید زنی فارجه بشنید و گفت تو که چراغ نبینی به چراغ چه بینی. همچنین مجلس وعظ چو کلبه بزّازست آنجا تا نقدی ندهی بضاعتی نستانی و اینجا تا ارادتی نیاری سعادتی نبری
گفت عالم به گوش جان بشنو
ور نماند بگفتنش کردار
باطلست آن چه مدّعی گوید
خفته را خفته کی کند بیدار
مرد باید که گیرد اندر گوش
ور نوشته است پند بر دیوار
صاحبدلی به مدرسه آمد ز خانقاه
بشکست عهد صحبت اهل طریق را
گفتم میان عالم و عابد چه فرق بود
تا اختیار کردی از آن این فریق را
گفت آن گلیم خویش بدر می‌برد ز موج
وین جهد می‌کند که بگیرد غریق را
 



تاریخ: یک شنبه 3 دی 1391برچسب:سعدی,
ارسال توسط صمد حسن نژاد

آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 16
بازدید ماه : 234
بازدید کل : 72439
تعداد مطالب : 59
تعداد نظرات : 10
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


b{cursor: url('http://LoxBlog.Com/fs/mouse/040.ani')}