مهم ترین تغییرات در   کتاب فارسی پایه ی اول (متوسطه ی اول )

۱- تعداد فصل   های کتاب به هفت فصل کاهش یافته است.

۲- تعداد دروس   به هفده درس کاهش یافته است.

۳- در هر فصل   یک روان خوانی و یک شعرخوانی گنجانده شده است.

۴- بخش نوشتن   مورد بازنگری اساسی قرار گرفته و تکالیف هدفداری در این بخش استفاده شده است.

۵- در هر درس   هم نکات املایی و هم نکات انشایی آموزش داده شده است.

۶- دانش های   زبانی و ادبی با رویکردی جدید و متفاوت از کتاب قبلی تنظیم شده است.

۷- ساعات تدریس   کتاب اول از ۵ به ۴ ساعت کاهش یافته است.

۸- محتوای دروس   دستخوش تغییرات   زیاد نشده ولی چینش فصل ها و دروس بهتر شده است.

 

 




تاریخ: پنج شنبه 10 مرداد 1392برچسب:,
ارسال توسط صمد حسن نژاد

مناجات علی امشب ز نخلستان نمی آید
مسجد کوفه پر از جمعیت و مولا نمی آید
دامن مادر گرفته گوشه ی ویرانه طفلی
گوید ای مادر بگو امشب چرا بابا نمی آید




تاریخ: سه شنبه 8 مرداد 1392برچسب:,
ارسال توسط صمد حسن نژاد

 

بنویس بابا مثل هر شب نان ندارد سارا به سین سفره مان ایمان ندارد

بعد از همان تصمیم کبری ابرها هم یا سیل می بارد و یا باران ندارد

بابا انار و سیب و نان را می نویسد حتی برای خواندنش دندان ندارد

انگار بابا همکلاس اولی هاست هی می نویسد این ندارد آن ندارد

بنویس کی آن مرد در باران می آید این انتظار خیسمان پایان ندارد؟

ایمان برادر گوش کن،نقطه،سر خط بنویس بابا مثل هرشب نان ندارد!

 

شعری از غلامعلی شکوهیان




تاریخ: جمعه 21 تير 1392برچسب:,
ارسال توسط صمد حسن نژاد

 

قواعد زبانی و دستوری در ادبیات راهنمایی
مترادف
به کلمه هایی گفته می شود که معنی ومفهوم یکسانی دارند ومی توان به جای یکدیگرازهم استفاده کرد.
مانند : پیمودن :رفتنافسوس :حسرتبوم :جغد
متضاد
به کلمه هایی گفته می شود که از نظر معنی ومفهوم مخالف هم هستند .
مثال : سهل #دشوارتاریک # روشنخواب # بیدار
نکته :با اضافه کردن (با ،بی) می توان کلمه های متضاد ساخت .
مانند :با ادب --------- ادب --------- بی ادب
متشابه،هم وا
به کلمه هایی می گویند که ازنظر تلفظ یکسان هستند اما ازنظرمعنی وشکل املایی با هم فرق دارند.
خوار = کم ارزشخار = تیغ گل یا خاشاک
سد = دیواری برای جمع کردن آبصد = عددی در ریاضی
ثواب = پاداشصواب = درست
هم خانواده
به کلمه هایی می گویند که ازیک ریشه گرفته شده باشند وحرف های اصلی آن کلمه درکلمه های هم خانواده اش پشت سرهم بیاید .
مانند : رابطه مربوط ارتباط عجله عجول تعجیل
نکته : کلمه های هم خانواده ازنظرمعنا به هم نزدیک هستند ودربیشترمواقع حداقل سه حرف مشترک دارند .
نکته :در فارسی کلمه هایی که از یک ریشه فعل گرفته شده باشند نیز با هم ،هم خانواده اند .
مانند : دانش ،دانا ،دانشمند ،نکته دان ،دانش آموز.
بدل :
بدل جانشین نقش های اصلی وفرعی در جمله است زمانی که خود آن نقش ها نیز در جمله موجود باشند .
بدل اسم ما قبل خود را روشن ترتوصیف می کند تا شناخت آن میسر باشد .
نکته : بدل میان دوویرگول قرارمی گیرد .
مثال : حافظ ،شاعر بزرگ ایرانی ، در شیراز می زیست .
نکته : حذف بدل درمعنی جمله خللی ایجاد نمی کند .
جمله
مجموعه ای ازکلمات است که پیامی راازگوینده به شنونده یا ازنویسنده به خواننده می رساند.
مثال : علی به مدرسه می رود.
هرجمله از دو بخش اصلی تشکیل شده است .1- نهاد 2- گزاره
نهاد: قسمتی ازجمله است که درباره ی آن خبری می دهیم.
راه تشخیص نهاد: به این منظور " چه کسی؟ یا چه چیزی؟"را به فعل جمله اضافه می کنیم پاسخ نهاد جمله است.
مثال: مریم به باغ رفت . چه کسی رفت ؟ مریم
چه چیزی رفت ؟
نهاد گاهی یک کلمه وگاهی بیشترازیک کلمه است .
مثال : بچه های مدرسه ی دخترانه خندیدند .
نکته : بعد از مشخص شدن نهاد بقیه جمله گزاره است. 
تعریف گزاره : خبری است که درباره ی نهاد داده می شود. مثال : مریم به کتابخانه رفت.
نکته : فعل همیشه درقسمت گزاره است.
نکته :اگرگزاره فقط یک کلمه باشد آن کلمه حتما فعل است . گزاره گاهی بیش از یک کلمه است .
مثال : زهرا کتابش را به دوستش داد.
انواع نهاد :
نهاد می تواند فاعل یا غیر فاعل باشد .
نهاد (فاعل) نهاد زمانی فاعل است که فعل آن برانجام کاری دلالت کند .
مثال : مهران رضا را دید.مجید به دبستان برگشت. 
نهادغیر فاعل: نهاد زمانی فاعل نیست که فعل آن حالتی را نشان دهد .مانند : اکرم گرسنه است.
نکته : درجمله هایی که فعل تام دارند نهاد فاعلی است.درجمله هایی که فعل اسنادی است نهادغیرفاعلی می باشد .
 
ترتیب اجزای جمله :
اجزای جمله باید به ترتیب خاصی در کنار هم قرار بگیرند .
نهاد + فعل---------- حسین آمد .
نهاد + مفعول + فعل --------------- زهرا کتاب را خواند .
نهاد +مسند + فعل----------------هوا سرد شد .
صفت فاعلی :
صفتی که معنی "کسی که " را در محتوا داشته باشد .انواع مختلفی دارد از جمله : بن مضارع + ندهمثال دان +نده = داننده
انواع جمله
جمله ی خبری:در این جمله از وقوع کاری یا پذیرفتن حالتی خبر می دهیم .
در پایان جمله خبری باید نقطه بگذاریم.مانند:امید بیمار است.
جمله ی امری :جمله ای که در آن انجام دادن یا ندادنکاری و پذیرفتن یا عدم پذیرفتن حالتی را طلب می کند. در پایان جمله امری بایدنقطه بگذاریم .مانند : به دنبال خواهرت برو.
نکته:اگر در جمله ای دستور به عدم انجام کاری باشد (فعل نهی) باز هم آن جمله را باید جمله امری بهحساب آورد.مانند : این گل را نچین.امری منفی
جمله ی عاطفی :در این جمله ها یکی ازعواطف انسانی خود را ازقبیل ، تعجب ، خشنودی ، تاسف ، آرزو ، خشم، دعا و ..... )را بیان می کند.
مثال :به بهچه هوای خوبی!
جمله ی پرسشی: در این نوع جمله ها ، در باره ی کاری یا موضوعیپرسشی به عمل می آید.
در پایان جمله ی پرسشی علامت (؟) می گذاریم . مانند : آیا کتاب را خواندی؟
شبه جمله
کلمه یا عبارتی که شبیه به جمله بوده و در شمارش تعداد جمله یک جمله به حساب می آید.شبه جمله ممکن است بدون فعل ویا فعل درآن مخفی باشد.
شبه جمله به دو قسمت تقسیم می شود که عبارتند از:
اصوات: به کلمه هایی می گویند که برای بیان یکی ازعواطف انسانی به کار می رود.
مثلا وقتی بیمار می گوید "آه" با همین یک کلمه همه ی درد خود را بیان می کند.
نکته:مهم ترین اصوات عبارتند از :" به به،آه ، آفرین، دریغا، خوشا، افسوس، آخ، وای ، مرحبا"
منادا: اسمی که مورد خطاب قرار بگیرد وغالبا بعد از نشانه ها وحروفی مانند :"ای ،یا ،آی " بیاید منادا نامیده می شود .ومی توان آن را یک جمله به حساب آورد .
مثال:ای یاران بیایید تا با هم برویم .ای خدا !خودت کمکم کن .خدایا !متشکرم 
روش تشخیص تعداد جمله ها :
تعدادجمله ازفرمول زیربه دست می اید .
تعداد فعل های ذکر شده + تعداد فعل های حذف شده + شبه جمله
مثال : ای مردم ! بدانیدملتی که تلاش کند وپشتکار داشته باشد هم به برخورداری می رسد وهم به موفقیت .
ای مردم+ بدانید+ تلاش کند+ داشته باشد +می رسد +می رسد (که حذف شده )
شبه جمله+فعل+فعل+فعل+فعل+(فعلحذف شده)
گاهی در جمله عبارتی شبیه به فعل می آید که هرگز فعل نیست .مانند مصدر ها ،بنابراین، این گروه هرگز در شمارش، جمله محسوب نمی شوند.
مثال : هنگام رفت وآمد از خیابان احتیاط کن . ( یک جمله )
کار کردن وتلاش کردن رمز موفقیت است . ( یک جمله )
نکته :گاهی فعل ها به صورت مخفف می آیند .درشمارش جمله ها محسوب می شوند .
مثال :من آن نی ام که تورها نکنم .(من آن کسی نیستم که تورارهانکنم ) 
قواعد حذف فعل:
حذف فعل به قرینه لفظی : نویسنده یا گوینده برای جلوگیری از تکرار ، می تواند گاهی فعل را حذف کند.اگر حذف فعل به خاطر جلو گیری از تکرار باشد ، آن را حذف به قرینه ی لفظی می گویند.
مانند: کلاس ها پر شد ند و دانشگاه ها دنبالش
(یعنی کلاس ها پر شدند ودانشگاه هابه دنبالش پر شدند)
حذف فعل به قرینه معنوی:
اگر شنونده یا خواننده از روی معنی جمله بفهمد که فعل حذف شده است آن را حذف فعل به قرینه ی معنوی می گویند .
مانند :از آن ها چه خبر؟ (یعنی از آن ها چه خبراست؟)
تعریف مفعول :به کسی یا چیزی می گویند که کاربرروی او واقع شده باشد.
مفعول بیش ترمواقع قبل از (را) می آید.
در بعضی از جمله ها مفعول بدون حرف (را) می آید که باید کاملا دقت شود.
مثال : شما دانش آموزان وظایف سنگینی بردوش د ارید (وظایف سنگینی ، مفعول است)
راه شناخت مفعول :
چه کسی را یا چه چیزی را+فعل جمله؟
محمد مسواک خرید. ----- چه چیزی را خرید ؟
(مسواک را)---( مسواک مفعول است)
نکته : گاهی مفعول بیش از یک کلمه است . در این صورت به آن (گروه مفعولی ) می گویند
مانند:کتاب علوم را خواندم. کتاب زیبای داستان را خریدم
مسند :
به صفت یا حالتی می گویند که به کمک فعل های اسنادی به نهادنسبت داده می شوند
نکته:مسند می تواند صفت ،اسم ویا ضمیر باشد .مثال :هوا گرم شد
روش پیدا کردن مسند:
نهاد +چه
چه طور+ فعل --------------- مسند
چه گونه
مثال:زهرا خسته شد . زهرا چه شد ؟ (خسته = مسند(
ساخت جمله
جمله ساده:جمله ای است که یک فعل دارد . مانند: فردوسی شاعر معروف است.
جمله مرکب :جمله ای است که بیش از یک فعل دارد. مانند : می ترسم که درامتحان قبول نشوم.
نکته :عبارت ها درجمله های مرکب به وسیله ی کلمه های ربط به هم می پیوندند وجمله ی مرکب می سازد .
کلمات ربط عبارتند از : " و، تا،اما، سپس، ولی ،که،چون،اگر،زیرا،برای این که ،زیرا که و......
مانند: محمد در مسابقه ی شطرنج شرکت کرد ،اما برنده نشد.
نکته : عبارت ها در جمله های مرکب به وسیله کلمه های ربط به هم می پیوند ند و جمله ی مرکب می سازد.
اسم ساده ،غیر ساده ومرکب
اسم ساده : اسمی است که تنها از یک جزء تشکیل شده است ونمی توان آن را به دو بخش یا بیستر تقسیم کرد.
مانند: قلم ، گل، باغ ،گوسفند ، رستم
اسم مرکب : بعضی ازاسم ها دویا چند قسمتی هستند واگرآن ها را جدا کنیم هریک معنی جداگانه می دهد.
مانند: خدمت کار ، جانباز، شاهنامه ، خیر خواه
اسم غیر ساده:دراسم های غیرساده یک یا چند جزء به پایه اضافه شده است که به آن "وند" می گوییم .
مانند :نادانی ، بی ادب ،باغچه ،باغبان
موصوف : اسمی است که توسط صفت توصیف شده باشد.
صفت: کلمه ای است که حالت ،مقدار و یا یکی از ویژگی های اسم را بیان می کندیا توضیحی در باره آن می دهد.
مثال : سیب سرخ است ---- در این جا سرخی را به سیب نسبت داده ایم.
نکته : به ترکیبی که اسم با صفت خود می سازد ، ترکیب وصفی می گویند.
نکته بسیار مهم :
در زبان فارسی موصوف چه مفرد باشد چه جمع ، صفت آن همیشه به صورت مفرد می آید .
تمامی رنگ ها صفت هستند .آسمان آبی
اگر اسم به ( ه) یا (ا) و یا (و) ختم شود هنگام ساختن موصوف و صفت به جای کسره از (ی) استفاده
می کنیم.
مثال: کوچه --- کوچه ی باریکخدا---- خدای بزرگآهو -----آهوی زیبا
مضاف الیه :به اسم یا چیزی که به دنبال اسم دیگری می آید تا توضیحی در باره ی آن بدهد و یامعنی آن را کامل کند ، مضاف الیه ،می گویند.
مضاف :به کلمه ی قبل از مضاف الیه ،مضاف می گویند.مثال : جنگل شمال
نکته : به ترکیب مضاف و مضاف الیه ،ترکیب اضافی می گویند .
روش تشخیص موصوف و صفت از مضاف و مضاف الیه
1- کسره بین دو کلمه را حذف می کنیم سپس بعد از کلمه ی اول ویرگول می گذاریم و در آخر فعل (است)قرارمی دهیم . اگر عبارت معنی داد ترکیب وصفی و اگر معنی نداد ترکیب اضافی است .
2- به آخر کلمه ی دوم (تر) یا (ترین) اضافه کنید سپس کسره بین دو کلمه را حذف کنید و درآخرعبارت فعل( است) را اضافه کنید اگرعبارت معنی داد ترکیب وصفی است.
مثال : مادر دلسوز ---مادردلسوزتر
موصوف: اسمی است که قبل از صفت می آید و معمولا (ی) به خود می گیرد . مثلا در ترکیب دست زیبا ،می توانیم بگوییم دستی زیبا .
به مضاف الیه نمی توانیم (ی) اضافه کنیم
مثلا درترکیب کتاب محسن ،نمی توانیم بگوییم کتابی محسن.
صفت برتر یا تفضیلی :
اگر به آخر صفت "تر " بیفزاییم تبدیل به صفت برتر می شود مانند : دانا تر ،خوب تر
صفت برتر برای بیان مقایسه بین دو شخص یا دو شی به کار می رود تا کمتر یا زیاد تر بودن صفتی را در یکی از آن ها بیان کند .
مثال : علی دانا تر از رضا است .
صفت برتریین یا عالی
اگر چند چیز یا چند کس دارای یک صفت باشند ویکی ازآن هاآن صفت را بیشتر یا کمترازبقیه داشته باشد آن را به وسیله صفت عالی بیان می کنند .
برای ساختن صفت عالی به اخر صفت ساده لفظ "ترین " را می افزاییم .
مثال : کوشا : کوشاترین
متمم ،حرف اضافه
کلمه هایی مانند ( از ، در ، با، به، برای ، بدون ،جز ، بی ،چون ، مانند ، بر ) حروف اضافه هستند.
درجمله کلمه هایی که بعد ازحرف اضافه می آید را متمم می گویند.
مثال :روستاییان به او آقا شیر می گویند( به ، حرف اضافه )( او ،متمم )
تعریف قید : کلمه ای است که چیزی به معنای فعل اضافه می کند و فعل را درآن بخش به خود منحصر می کند.
انواع قید:
قید حالت ،قید زمان، قید مکان، قید مقدار، قید تکرار، قید پرسشی، قیدآرزو ، قید شک وتردید ، قید کیفیت،
قید های نشابه دارکلمه هایی هستند که دارای تنوین باشند.
مانند : مطمئنأ ، ضمنأ ،نسبتأ ، لطفأ ، احیانأ ، اصلا ، مثلأ ، تقریبأ
قیدهای مختص : وازه هایی هستند که در جمله فقط کاربرد قیدی دارند.
نکته مهم: بهترین راه شناخت قیدها آن است که کلمه ی قید را حذف کنید آنگاه متوجه می شوید که تغییری در عبارت به وجود نمی آید و در واقع جمله ناقص نمی شود.
نکته : در بعضی از جمله ها امکان دارد چند نوع قید به کاررود.
مانند : فقط ، هرگز ،همیشه، چرا، بلی ، اری ، خیر ، همواره، بالاخره ، هیچ گاه ، لابد ،بالقوه ، لااقل
نکته : در زبان فارسی بیشتر صفت ها را می توان به صورت قیدی به کار برد .
مثال :راه راست را به من نشان بدهاین راه ، راست است .
قید از نظرمفهوم
قید زمان : زمان انجام گرفتن عملی یاروی دادن حالتی را بیان می کند . شب ،صبح ،امسال ، دیر ،زود
قید مکان : مکان انجام کار یاروی دادن حالتی را بیان می کند. این جا ،بالا ،پایین ، راست ،مقابل
قید کیفیت: چگونگی ونحوه ی انجام کار یاروی دادن حالتی را بیان می کند. خوب ،بد ، ارزان ،گران ،آرام
قید حالت : وضعیت جسمی ،روانی وظاهری فاعل ،مفعول رابیان می کند . خندان ،سواره ،پیاده
قید مقدار : مقدار یک صفت ،یک مسند ،یک فعل یا یک قید دیگر را نشان می دهد .زیاد ،کم ،دو کیلو ،...
قید پرسش: چرا ،آیا ،مگر ،چگونه ،چه طور ........
قید تاکید : ناچار ،حتما ، همواره ، بی شک ، بی تردید
قید ترتیب :نخست ،نخستین ، آخرین پیاپی ...........
قید نفی : نه ،ابدا، هرگز .......
قید آرزو :کاش ،کاشکی ......
قید تکرار : دیگر بار ،آرام آرام ، دوباره ،از نو .....

ضمیر :کلمه ای است که به جای اسم می نشیند و از تکرار آن جلو گیری می کند.
ضمیر شخصی :جانشین اسم می شود وشش صیغه دارد .ضمیر های شخصی دو نوع هستند .
ضمیر جدا :ضمیری است که به کلمه قبل از خود نمی چسبدمفردجمع
اول شخص ---- مناول شخص ---- ما
دوم شخص --- - تودوم شخص --- شما
سوم شخص---- اوسوم شخص ---آنها ، ایشان
مثال : او من را دیده .
ضمیر متصل : ضمیرهای شخصی متصل به ضمایری می گویند که به کلمه ی قبل خود می چسبد این ضمیر ها عبارتند از:
مفردجمع
اول شخص م اول شخص مان
دوم شخص- تدوم شخص - تان
سوم شخص-شسوم شخص- شان
نکته:
اگر سه ضمیر (م، ت،ش) به کلمه ای که آخر آن (ه) صدای (ا) می دهد. بچسبند میان آن ها و کلمه یک
(الف) اضافه می کنیم .مثال:جامه +م--- جامه ام
ضمیر اشاره:
برای اشاره به غیر انسان از ضمایر اشاره استفاده می کنیم . ضمایر اشاره عبارتند از : آن ، این.
ضمیر مشترک: به سه کلمه ی (خویش ،خویشتن و خود ) که به جای همه ی ضمیرهای شش گانه ی شخصی قرارمی گیرند. مثال:من از نام خویش گذشتم، او خود دید
تعریف اسم:
کلمه ای است که برای نامیدن شخص یا حیوان و یا چیزی به کار می رود .
اسم مفرد:
اگر اسم بر یک فرد یا چیز دلالت کند ، آن را مفرد می گویند.
جمع: اگر اسم بر بیش از یکی دلالت کند ،آن را جمع می گویند
نکته : علامت جمع درزبان فارسی (ها، ان)می باشد که به کلمه ی مفرد اضافه می شود. کتاب ها
نکته : برای جمع بستن تمام کلمه ها می توان از(ها) استفاده کرد.
نکته : تنها اسم جانداران وبرخی اسم های دیگررا می توان با (ان) جمع بست .
نکته : در نام های مکان (ان) نشانه ی جمع نیست.تهران، اصفهان
نکته : هر گاه (ان ) جمع راازانتهای کلمه برداریم ، باید مفرد آن باقی بماند درغیراین صورت (ان) نشانه ی جمع نیست.
نکته : مواظب باشید که هر (الف ) و (ن) که در آخر کلمه بیاید ، نشانه ی جمع نیست ،گاهی (ان) بر مفهوم زمان وگاهی بر مفهوم مکان دلالت می کند .
مثال : بهاران (هنگام بهار،گیلان (محل سکونت)
نکته : اگر در آخر اسمی (ه) بیاید هنگام جمع بستن با ( ان) حرف(ه) را برداشته و به جای آن (گ)میگذاریم
مثال : فرشته +ان ---- فرشتگان
نکته : کلمه هایی که به (الف ) یا (واو) ختم می شوند هنگام جمع بستن با (ان) بین کلمه و (ان) جمع حرف (ی) اضافه
می شود . مثال: دانا+ ان-- دانایان
کلمه هایی هم وجود دارد که (ی) اضافه نمی شود
مانند : بازوان
تعریف اسم جمع:
اسمی است که در ظاهر مفرد است اما مفهوم جمع دارد .
مانند: طایفه مردم ، ایل
نکته : اسم جمع را در زبان فارسی و عربی می توان جمع بست . مثال : سپاه ---- سپاهیان
تعریف جمع مکسر
بعضی از کلمه ها در زمان جمع بستن هیچ علامت ومشخصه ای ندارند بلکه در شکل مفردشان
تغیراتی ایجاد می شود .البته این نوع جمع بستن مخصوص کلمات عربی است وهیچ ربطی به زبان
فارسی ندارد.
مثال: اثرآثاراسیر --- اسرااصل ---- اصول
مصدر :کلمه ای است که به (دن ،تن ) ختم می شود به شرط اینکه اگر (ن) را از آخر آن حذف کنیم فعل سوم شخص مفرد ماضی به دست آید .مثال: رفتن ،دیدن
فعل:کلمه ای است که انجام دادن کار یا روی دادن حالتی رادریکی اززمان ها ی گذشته ،حال ،آینده بیان می کند .
فعل مرکز جمله ومهم ترین عضوگزاره وجمله است.
هر فعل دارای چهار ویژگی است .1- انجام کار یا روی دادن حالت 2- زمان 3- شخص 4- مفرد یا جمع بودن
مثال : من رفتم ---------- کار :رفتن
زمان :گذشته
شخص :اول شخص
جمع یا مفرد: مفرد
بن فعل
آن قسمت از فعل است که در همه ی ساخت های فعل مشترک است وبر دونوع است .
بن ----------- بن ماضی --------- مصدر بدون (ن)
بن مضارع ------- فعل امر بدون (ب)
مثال ----- بن ماضی :رفت
بن مضارع :رو
شناسه
شناسه جزءمتغیرصیغه های فعل است ووسیله ی شناساندن (شخص ومفردوجمع )می باشد شناسه ها عبارتند از :
(م)اول شخص مفرد :می روم ،رفتم
(ی)دوم شخص مفرد :می روی ،رفتی
شناسه(د)سوم شخص مفرد :می رود
(یم)اول شخص جمع : می رویم ،رفتیم
( ید)دوم شخص جمع ، می روید ، رفتید
(ند)سوم شخص جمع :می روند ،رفتند
نکته : سوم شخص مفرد ماضی ،شناسه ندارد (به جز فعل ماضی التزامی که شناسه (د) در فعل معین آن (باش ) به کار می رود مانند (رفته باشد )
هرفعل دو بن دارد 1- بن ماضی 2- بن مضارع
نکته :فعل های ماضی وآینده ازبن ماضی ساخته می شوند وفعل های زمان حال وامرازبن مضارع ساخته
می شوند .آیندهمضارعامر
مثال : خواهم رفتمی رومبرو
بن ماضیبن مضارعبن مضارع
بن ماضی :در فعل های ساده پس از حذف "ن" از مصدر ،بن ماضی باقی می ماند .بن ماضی در واقع فعل سوم شخص مفرد ماضی است .
بن ماضی :مصدر بدون "ن" پایانی -------- دیدن ----- دید
بن مضارع:
برای پیدا کردنبن مضارع فعل را به صورت امر در آورید وسپس حرف "ب" را از اول فعل بردارید .
بن مضارع : فعل امر بدون "ب"بخور :خور
ببین : بین
فعل امر ونهی
فعل امر ونهی دستوری برانجام شدن یا نشدن یک عمل وروی داد ن یا ندادن یک وضعیت در زمان حال و آینده هستند .
نکته : فعل امر ونهی فقط برای مخاطب به کارمی روند بنا براین فقط دو صیغه دارند (دوم شخص مفرد وجمع )
صیغه دوم شخص مفرد امر ونهی شناسه ندارد .
مثال :فعل امر وفعل نهی ------- بخور ،بخورید
نخور،نخورید
فعل از لحاظ موضوعی که درآن مطرح می شود . تام واسنادی
فعل تام
فعلی است که معمولا نشان دهنده یک عمل است ومستقیما عمل خود را به نها­دی نسبت می دهد .
مثال :علی می نویسد .
فعل اسنادی
فعلی است که معمولا نشان دهنده انجام کار درجمله نیست وفقط حالتی درجمله روی می دهد .
فعل های اسنادی عبارتند از (است ،شد ،بود ،گشت ،گردید)
نکته : جملاتی که دارای فعل تام هستند جمله( فعلیه )وجملاتی که دارای فعل اسنادی هستند جمله ی (اسمیه) نامیده می شوند
نکته : اگر فعل های گشت و گردید معنی گردش کردن را بدهد فعل اسنادی نیستند .
فعل از لحاظ داشتن یا نداشتن مفعول ----- گذرا (متعدی )
نا گذر (لازم )
فعل ناگذر : فعلی است که احتیاجی به مفعول ندارد .مثال : علی رفت .
فعل گذرا : فعلی است که احتیاجی به مفعول دارد.یعنی سوال های( چه چیز را ؟)و(چه کسی را ؟ )درمورد این فعل دارای جواب هستند .
نکته : بعضی افعال دارای دو یا چند معنی مختلف هستند وبه همین دلیل ممکن است در یک معنی ،فعل گذرا ودرمعنی دیگر فعل ناگذر باشند . چنین افعالی را فعل های (دوچهره ای ،دووجهی ،ذووجهین )
می نامند .مهم ترین خانواده های افعال دو وجهی در این صفحه آورده شده است .
آزردن -------- ناراحت شدن --- ناگذرافروختن ------- شعله ور شدن ------- ناگذر
ناراحت کردن --- گذراسوزاندن-------- گذرا
افزودن ------- زیاد شدن--- ناگذربوییدن -


تاریخ: دو شنبه 16 ارديبهشت 1392برچسب:ادبیات راهنمایی,
ارسال توسط صمد حسن نژاد

 

- دیده بودم فعل...1- ماضی نقلی 2- ماضی بعید 3- مضارع التزامی 4- ماضی التزامی
8- ققنوس رمز ..... 1- مقاومت 2- دفاع 3- بلند پروازی 4- جاودانگی
9- معنی کدام کلمه درست است ؟
1- تداعی : دعوت کردن 2- معراج : آسمان 3- معمول : کاربر 4- رخصت : فرصت ، اجازه
10- مونولوگ یعنی :
1- گفت و گو با دیگران 2- گفت و گوی دو طرفه 3- گفتار یک نفره 4- تکیه کلام
11- معنی کدام واژه غلط است ؟
1- وهله : بار 2- قریحه : سلیقه 3- یازیدن : دراز کردن 4- بدیهی : قرض
12- با توجه به معنی کدام گزینه غلط است ؟
1- مقهور : مقلوب 2- انضباط : نظم داشتن 3- تحلیل : بررسی 4- معراج : نردبان
13- مصراع چو دخلت نیست خرج آهسته تر کن ، به چه نکته ای اشاره دارد ؟
1 صرفه جویی 2- پس انداز کردن 3- خرج کردن 4- تناسب دخل و خرج
14- کدام فعل گذرا به مفعول است ؟ 1- بر می شمارد 2- می رسند 3- می رود 4- باز می گردد
15- در بیت « آن شیر زن بمیرد ؟ او شهریار زاد / هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق» چه آرایه ای وجود دارد ؟
1- تلمیح 2- تضمین 3- کنایه 4- واژه آرایی
16- کدام یک از فعل های زیر نیاز به « مسند » دارد ؟
1- می آید 2- می شوند 3- می شنویم 4- آمده است
17- کدام گزینه جمع است ؟ 1- آیین 2- نظام 3- حکام 4- عامّه
18- مفهوم بیت « نبینی ز شاهان که بر تخت گاه/ ز دانندگان باز جویند راه » در کدام گزینه آمده است ؟
1- نیاز شاهان به دانشمندان 2- نیاز دانشمندان به شاهان 3- بازخواست دانشمندان به وسیله ی شاهان 4- بازخواست شاهان به وسیله ی دانشمندان
19- « علم بال است مرغ جانت ر ا » یعنی ::
1- بال برای مرغ جانت مثل علم است 2- وسیله ی پرواز مرغ بال ِ اوست 3- پریدن برای مرغ مثل بال برای علم است 4- بالِ مرغ جان تو علم است
20- پیام بیت « آنچه در علم بیش می باید دانش ذات خویش می باید » در کدام گزینه آمده است ؟
1- خدا شناسی 2- خود شناسی 3- تحصیل علم 4- همه ی موارد
21- همه ی آثار زیر در قالب مثنوی سروده شده اند به غیر از ..
1- بهارستان جامی 2- شاهنامه فردوسی 3- بوستان سعدی 4- لیلی و مجنون نظامی
22 – کدام کلمه تنها یک شکل نوشتاری و گفتاری دارد ؟ 1- جاودان 2- خیابان 3- آیینه 4- آشیانه
23- در بیت « به دانش شود مرد پرهیزگار چنین گفت آن بخرد هوشیار » چند اسم مشتق وجود دارد ؟
1- 2 2 – 5 3- 4 4- 3
24- در عبارت « راسویی از جهت او کمین کرده بود » از جهت یعنی :
1- برای کشتن 2- به خاطر 3- در کنار 4- از مقابل
25- در من آویزد یعنی ...
1- به من آویزان شود 2- مرا نابود کند 3- به من حمله ور شود 4- با من مهربانی کند
26- در عین بلا مانده است » یعنی ....
1- چشم بلا او را گرفتار کرده 2- گرفتار چشم بد شده است
3- یقیناً گرفتار بلا شده است 4- در بلای محض گرفتار شده است
27- امروز شریک تو ام در بلا ، یعنی ..
1- در غم و بلای تو شریکم 2- با تو ابراز همدردی می کنم
3- مثل تو گرفتار بلا هستم 4- در بلا به کمک تو می شتابم
28- همه ی گزینه ها در باره ی کتاب « کلیله و دمنه » درست است به غیر از ...
1- اصل این کتاب هندی بوده است 2- قهرمان داستان های آن حیوانات اند
3- در عهد سامانیان به پهلوی ترجمه شده است 4- نصر الله منشی آن را به فارسی برگرداند
29- « ان » در کدام گزینه با بقیه فرق دارد ؟
1- صیادان 2- مردمان 3- بامدادان 4- روزگاران
30- معنای کدام کلمه نادرست است ؟
1- حزم : دور اندیشی 2- فراست : مجال 3- بر اثر : به دنبال 4- زخم : ضربه
31- شکل کهن کدام یک از افعال زیر غلط است ؟
1- می گفتم ( گفتمی ) 2- می نوشتی ( نوشته ای ) 3- می سپردند ( سپردندی ) 4- می نهاد ( بنهادی )
32- در بیت « بامدادان که تفاوت نکند لیل و نهار / خوش بود دامن صحرا و تماشای بهار » کدام آرایه وجود ندارد ؟
1- تشبیه 2- تضاد 3- مراعات نظیر 4- تشخیص
33- مفرد کدام گزینه نادرست است ؟ 1- اصحاب : صاحب 2- مواعظ : وعظ 3- الوان : لون 4- نقوش : نقش
34- کدام گزینه با دیگر گزینه ها متفاوت است ؟
1- خوشه ی زرین 2- تماشای بهار 3- میوه ی الوان 4- نقش عجیب
35- معنی کلمات : صنع ، میغ و قوس قزح به ترتیب در کدام گزینه آمده است ؟
1- وسیله، سحاب ، رنگین کمان 2- احسان، ابر ، رنگین کمان
3- ساختن، باران ، رعد و برق 4- احسان ، باران ، رنگین کمان
36- در کدام گزینه نقش کلمه ی مشخص شده اشتباه است ؟
1- چشم باز کن تا عجایب بینی ( نهاد ) 2- از جمال صورت قصر خبر ندارد ( مضاف الیه )
3- خانه بس بزرگ است و چشم تو بس مختصر ( مسند ) 4- این عالم خانه ی خداست ( مسند الیه )
37- همه ی کلمات با هم هم خانواده اند جز ...
1- جمال 2- جملات 3- تجمل 4- جمیل
38- هر یکی را آن چه به کار باید داد ، یعنی ..
1- به هر کسی آن چه که لازم دارد باید داد 2- هر کس آن چه را که لازم داشت به دیگری داد
3- به هر یک آن چه لازم داشت داد 4- هر کس آن چه را لازم دارد باید به دیگری بدهد
39- کدام گزینه در باره ی « کیمیای سعادت » غلط است ؟
1- موضوع آن اخلاق و دین است 2- ترجمه ای است از کتاب احیا ء العلوم
3- نویسنده ی آن محمد غزالی است 4- در قرن هفتم نوشته شده است
40- هر چه در وجود است ، یعنی .. 1- هر چه در وجود تو دیده می شود 2- همه ی موجودات 3- هر چه در زمین وجو دارد 4- همه ی موارد
سؤالات فصل 4و 5 و6 ، فارسی سوم
1- زنگار یعنی ... 1- طلایی 2- تصویر 3- درخشش 4- تیرگی
2- همه ی گزینه ها در باره ی نقد درست است به جز :
1- هدف از نقد بهبود و اصلاح گفتار و نوشتار است 2- نقد به معنای بررسی درستی یا نادرستی چیزی است
3- در یک نقد خوب عیب ها و کاستی ها را باید برجسته کرد 4- نقد باید سنجیده و درست و همراه با دلیل و منطق باشد
3- معنی کدام کلمه غلط است ؟
1- مُصر : پافشاری کننده 2- مصاحبت : هم نشینی 3- قرین : همراه 4- رکاب دادن : سوار شدن
4- در کدام گزینه صفت تفضیلی به کار نرفته است ؟
1- هم نشین تو از تو به باید 2- یار بد بدتر بود از مار بد 3- به دانش شود مرد پرهیز گار 4- چو دخلت نیست خرج آهسته تر کن
5- کدام یک از موارد زیر از ویژگی های یک متن خوب به شمار نمی آید ؟
1- نتیجه گیری 2- آغاز نیکو 3- پیوستگی و انسجام 4- پایان بندی مناسب
6- همه ی گزینه های زیر درست معنی شده اند به جز گزینه ی :
1- معاش : خوش گذرانی 2- معصیت : نافرمانی 3- خصال : ویژگی ها 4- متعالی : برتر
7- ماضی التزامی « می شنوم » در کدام گزینه آمده است ؟
1- شنیده بودم 2- می شنیدم 3- شنیده باشم 4- شنیده ام
8- در عبارت زیر کدام واژه مُسند است ؟ « نوجوانی تولد دوباره ی انسان است » .
1- نوجوانی 2- تولد 3- دوباره 4- انسان
9- نوع فعل های آمده ام ، می شنود ، برده باشد ، به ترتیب در کدام گزینه آمده است ؟
1- ماضی نقلی ، ماضی استمراری، ماضی التزامی 2- ماضی بعید، ماضی استمراری ، ماضی التزامی
3- ماضی التزامی ، مضارع اخباری ، ماضی بعید 4 – ماضی نقلی ، مضارع اخباری ، ماضی التزامی
10- کلمات کدام گزینه مترادف نیستند ؟ 1- پویه : دویدن 2 – زی : به سوی 3- فاقد : دارا 4- عدو : دشمن
11- نقش ضمیر شخصی متصل در کدام گزینه متفاوت است ؟
1- پایش ازآن پویه در آمد ز دست 2- در بن چاهیش بباید نهفت
3- تا نشویم از پدرش شرمسار 4- مهر دل و مُهره پشتش شکست
12- در مصراع « تا نشود راز چو روز آشکار » مُسند کدام است ؟ 1- آشکار 2- روز 3- راز 4- چون
13- کدام گزینه با بقیه هم خانواده نیست ؟ 1- تهمت 2- اتهام 3- بهتان 4- متهم
14- موضوع کتاب مخزن الاسرار در کدام گزینه آمده است ؟
1- داستان و تمثیل از زبان حیوانات 2- نجوم و ستاره شناسی
3- در خواصّ دارو ها و گیاهان دارویی 4- اخلاق و مواعظ و حِکَم
15- واژه ی به کار رفته در کدام گزینه دو تلفظی است ؟ 1- واقعه 2 - آشکار 3- عاقبت 4- همراه
16- معنی کدام واژه غلط است ؟ 1- خیره : بیهوده 2- معیشت : خوشگذرانی 3- فراخ دلی : بی باکی 4- خصم : دشمن
17- « داد ده تا داد یابی » بر چه پیامی تکیه دارد ؟ 1- شهامت 2- عدالت 3- سخاوت 4- شجاعت
18- « شر نخواهی بد بگذار » مفهوم عبارتی که زیر آن خط کشیده شده چیست ؟
1- انسان بد را به حال خودش رها کن 2- با بدان بدی کن 3 – از بدی کردن بپرهیز 4- از گناه بدکاران درگذر
19- کدام مصراع به مفهوم عبارت « هر چه دون خدای است همه را باطل دان » نزدیک تر است ؟
1- دل ندارد که ندارد به خداوند اقرار 2 - هر که فکرت نکند نقش بود بر دیوار
3- بعد از خدای هر چه پرستند هیچ نیست 4- آخر ای خفته سر از خواب جهالت بردار
20- مترادف کدام یک از کلمات زیر نادرست است ؟ 1- وقوف : ایستادن2- طعن : سرزنش3- محاوره : گفت و گو4- خوض : اندیشیدن
21- « جواب خود بگوید بر وجهی که در متقدم طعن نکند » یعنی :
1- پاسخ خود را بیان کند به قیمتی که پیشینیان سرزنش نکنند 2- پاسخ بدهد به قیمتی که پیشینیان سرزنش نشوند 3- پاسخ خود را بیان کند به گونه ای که فرد قبلی سرزنش نشود 4- خودش جواب بدهد به گونه ای که فرد قبلی خجالت نکشد
22- « معیشت تنگ را به توکل دفع کن » بر کدام گزینه تکیه دارد ؟
1- توکل ، سختی زندگی را آسان می کند 2- سختی زندگی را به حساب توکل بگذار
3- هر وقت زندگی سخت شد به خدا توکل کن 4- انسان تنگدست را با توکل از خدا دور کن
23- بیت بنی آدم اعضای یک پیکرند / که در آفرینش ز یک گوهرند ، با کدام گزینه ارتباط معنایی دارد ؟
1- از یار بد اندیش و بد آموز بگریز 2- به غم مردمان شادی مکن تا مردمان نیز به غم تو شادی نکنند 3- خلق را دوست خواهی مال را دشمن گیر 4- بلا از دوست عطاست پس از عطا نالیدن خطاست
24- همه ی گزینه های زیر از ویژگی های یک انشای خوب است به جز گزینه ی ؟
1- گویایی 2- رسایی 3- مفصّل بودن 4- زیبایی
25- در مصراع «کلبه ی احزان شود روز ی گلستان غم مخور» ، مسند کدام است ؟
1- گلستان 2- کلبه 3- احزان 4- روزی
26- با توجه به مصراع « گر چه منزل بس خطرناک است و مقصد بس بعید » کدام گزینه نادرست است ؟
1- منزل : مسند الیه 2- بس: صفت 3- خطرناک : مسند 4- گرچه : حرف ربط
27- در کدام مصراع زیر « شبه جمله » به کار نرفته است ؟
1- هان مشو نومید چون واقف نه ای از سر غیب 2- افسوس که افسوس ندارد ثمری
3- زنهار مگوی سخن به جز راست 4- سرزنش ها گر کند خار مغیلان غم مخور
28- املای کدام گزینه نادرست است ؟ 1- بلأخره 2- بالفعل 3 - بالعکس 4- بالاجبار
29- کدام فعل می تواند هم ماضی و هم مضارع باشد ؟ 1- می لرزید 2- نگویید 3- بخوانید 4- نرفتید
30- کدام گزینه با سایر گزینه ها متفاوت است ؟ 1- فرتوت و کهن 2- امل و آرزو 3- ورد و ذکر 4- حرص و هوس
31- در همه ی گزینه ها قید به کار رفته به جز ..
1- پیوسته در اندیشه ی جهان بود 2- روز ها می گذشت و درخت وجود نصیر الدین پر بار تر می شد 3- هیچ گاه در رخسار تو آثار خستگی نمی بینم 4- این تنها یکی از اندیشه های من در باره ی ماه و ستارگان است
32- کدام گزینه متضاد « رمق » است ؟ 1- توان 2- عجز 3- نیرومند 4- عاجز
33- ضمیر شخصی منفصل در کدام گزینه فاعل است ؟
1- تو هوشیار تر و بیدارتر از من و دیگران هستی 2- زیرا تو خستگی نمی شناسی 3- پرسش های او هر روز به گوش استاد می رسید 4- در مغز کوچک او پرسش های شگفت و بزرگ نهفته بود
34- کدام گزینه با بقیه فرق دارد ؟ 1- نقره فام 2- سیمگون 3- زرین 4- سفید
35- معنی کدام گزینه نادرست است ؟ 1- طرّار : رونده 2- جَزَع : ناله و زاری 3- جگر آور : شجاع 4- عیال : خانواده
36- با توجه به عبارت « پس از بردار کردن امیر حسنک وزیر پای هایش فروتراشید تا به دستوری فروگرفتند » کدام گزینه نادرست است ؟
1- بر دار کردن : به دار کشیدن 2- فروتراشید : فروریخت 3- دستوری : فرمان 4- فروگرفتند : تنبیه کردند
37- کدام گزینه در باره کتاب « تذکره الاولیا » درست است ؟
1- در قرن دوم هجری نوشته شده است 2- تألیف رشید الدین میبدی است
3- موضوع آن شرح حال عارفان وصوفیان است 4- همه ی موارد
38- نقش ضمیر شخصی در کدام گزینه با بقیه متفاوت است ؟
1- هفتاد هزار از امت من در شفاعت او خواهند بود 2- هوای دل من در موافقت دل توست
3- آن خواجه او را به رنج و مشقت کار می فرمود 4- دزد را کی زهره ی آن بود که گرد چادر او گردد
39- در کدام گزینه نقش کلمه ی « سخت » با بقیه فرق دارد ؟
1- مادر حسنک زنی بود سخت جگر آور 2- ماتمِ پسر سخت نیکو بداشت
3- من عهد تو سخت سست می دانستم 4- از زیر سنگ های سخت آب های لطیف روان کرده
40- در کدام گزینه نقش کلمه ی مشخص شده درست نیست ؟
1- اکنون مدت ها از زمان آن می گذرد ( قید ) 2- سوره های کوچک قرآن را از بر می کردم ( مفعول )
3- آن روز و آن نگاه های پر مهر هیچ گاه از نظرم دور نمی شود ( قید ) 4- روزگار مرا با استادی فرزانه و امیری فرهنگ پرور آشنا کرد ( فاعل )
سؤالات فصل 8 و 7 ، فارسی سوم
1- در عبارت مقابل « متمّم » کدام کلمه است ؟ « چه شب ها که به روز رسانده اند تا نام ایران بماند و عزّت این سرزمین آسیب نبیند» 1- شب ها 2- روز 3- نام 4- عزت
2- این سخن از کیست ؟ « علم اگر در ثریا باشد مردانی از فارس بدان دست خواهند یافت »
1- رسول اکرم ( ص ) 2- حضرت علی ( ع ) 3- امام صادق ( ع ) 4- امام محمد باقر ( ع )
3- در کدام گزینه کلمات مترادفند ؟ 1- نشیب و فراز 2 - هراس و یأس 3- تحصیل و تهذیب 4- مرهون و مدیون
4- املای کدام گزینه با توجه به معنی نادرست است ؟
1- خوض : ژرف اندیشی 2- عزوبت : روانی 3 مصون : محفوظ 4- علّیین : بلندی ها
5- کلمات کدام گزینه همگی هم خانواده اند ؟
1- روح ، حواری ، مرحوم 2- صمیمی ، مصمم ، تصمیم 3- عزت ، عازم ، عزیز 4- عظمت ، معظّم، موعظه
6- همه ی جملات زیر ادبی هستند به جز گزینه ی ..
1- رویدادها و شکست ها همسایه ی پیروزی ها و کامرانی ها چهره نشان داده اند 2- بیست و پنج سال در آن کتاب مشغول شد و الحق هیچ باقی نگذاشت 3- این کشور باید پروین و رابعه بپرورد 4- سخنوران بزرگی که گفته ها و سروده هایشان از دیوار بلند زمین و زمان گذشته است
7- کدام فعل از نظر زمان با بقیه فرق دارد ؟ 1- برخاسته اند 2- واداشته است 3- شنیده می شود 4- داشته باشد
8- کدام یک از ترکیبات زیر ُ بار حماسی ندارد ؟
۱- چشم اشک آلوده ۲- موج خروشان ۳- غوغای باروت ۴- خشم نگاه
9- معنی همه ی گزینه های زیر درست است به جز گزینه ی ... 1- مَعین : آب 2- مائده : غذا 3- نهیب : بانگ 4 – کُنام : آشیانه
10- در همه ی گزینه های زیر مفعول وجود دارد به غیر از ..
1- رویداد ها و شکست ها همسایه ی پیروزی ها چهره نشان داده اند 2- تانک های شومتان را در کمین هستم 3- بزرگ و والا کسی است که در حادثه ها نشکند و راه گم نکند 4- کدام طبع را قدرت آن باشد که سخن را بدین درجه رساند
11- همه ی موارد زیر از عوامل پرورش و آفرینش زیبایی در یک نوشته است به جز...
1- توصیف 2- آرایه های ادبی 3- انسجام متن 4- بازسازی رویداد ها
12- کدام یک از گزینه های زیر نادرست است ؟
1- مفعول معمولاً در قسمت گزاره ی جمله می آید 2- کتاب چهار مقاله از آثار نظامی عروضی است 3- متمم همیشه بعد از حروف ربط می آید 4- آریو برزن از پهلوانان ایرانی زمان اسکندر است
13- در کدام گزینه املای همه ی کلمات صحیح می باشد ؟
1- وهله، ازدهام ، ترجیح 2- سپاس گزار ، موجّه ، وهله 3- ماء معین ، عزوبت ، علّیین 4- مرهون ، طنین ، ماعده
14- نام نویسنده ی کدام یک از آثار زیر نادرست است ؟
1- اسفار : صدر الدین شیرازی 2- قانون : خواجه نصیر الدین توسی 3- التفهیم : ابوریحان بیرونی 4- شفا : ابوعلی سینا
15- در عبارت « جنگ ، جنگی نابرابر بود » نقش نابرابر چیست ؟ 1- مضاف الیه 2- مسند 3- صفت 4- قید
16- در عبارت « دشمن بد عهد بی انصاف » منظور از« بد عهد » چیست ؟ 1- پیمان شکن 2- تیره روز 3- بد بخت 4- بد فرجام
17- با توجه به عبارت « دشمن بد عهد بی انصاف با هجوم بی امان خود مرزها را جا به جا می کرد » نقش کلماتی که زیر آنها خط کشیده شده در کدام گزینه درست ذکر شده است ؟
1- مضاف الیه ، متمم ، مفعول 2 - صفت ، قید ، متمم 3- قید ، متمم ، مفعول 4- صفت ، متمم ، مفعول
18- در عبارت بالا منظور از« هجوم بی امان » چیست ؟ 1- حمله ی پیوسته 2- حمله ی ناگهانی 3- کُشتار همگانی 4- یورش وحشیانه
19- در کدام گزینه صفت نسبی به کار نرفته است ؟
1- می وزید از هر طرف ، هرجا / تیرهای وحشی و سرکش 2- آن طرف نصف جهان با تانک های آتشین در راه
3- خانه های خاک و خون خورده/ مهد شیران و دلیران بود 4- شهر خونین ، شهر خرمشهر/ چشم در چشم افق می دوخت
20- املای کدام کلمه با توجه به معنی آن غلط است ؟ 1- امل: آرزو 2- منصوب : گمارده شده 3- مسطور : پوشیده شده 4- صفیر : صدا
21- ادبیات پایداری بخشی از ادبیات ............ به حساب می آید . 1- غنایی 2- حماسی 3- تعلیمی 4- عرفانی
22- کاربرد حرف «واو » در کدام گزینه با بقیه متفاوت است ؟
1- او را گیج و سرگردان یافتم 2- باز هم خواند و تماشا کرد 3- خانه های خاک و خون خورده/ مهد شیران و دلیران بود 4- کیسه های خاکی و خونی خط مرزی را جدا می کرد
23- « تیغ آتش خیز دستان را نمی دیدند» ، منظور از« دستان» چه کسی است 1- پدر زال2- پدر رستم 3- فرزند رستم 4- آرش کمانگیر
24- همه ی گزینه ها صفت نسبی هستند به جز ... 1- آتشین 2- خونین 3- کمین 4- آهنین
25- در عبارت « کودک تنها به روی خاکریزآمد/ خط دشمن گیج و سرگردان » منظور از خط دشمن چیست ؟
1- جبهه ی دشمن 2- نقشه ی دشمن 3- فکر دشمن 4- توطئه ی دشمن
26- در کدام گزینه آرایه ی ذکر شده وجود ندارد ؟
1- بر کمانش تیر آرش را نمی دیدند (تلمیح ) 2- بر دلش خورشید ایمان را نمی دیدند ( تشبیه )
3- لحظه ای دیگر ماند روی دست های دشت ( جناس ) 4- خانه های خاک و خون خورده ( واژه آرایی )
27- کدام ترکیب با بقیه متفاوت است ؟ 1- توس باستانی 2- ابیات نغز3- شعر روان 4- بزم سخن
28- کدام یک از شاعران زیر قبل از بقیه می زیسته است ؟ 1- رودکی 2- فردوسی 3- حنظله ی بادغیسی 4- بوشکور بلخی
29- در مصراع « چون چراغ لاله سوزم در خیابان شما » منظور از خیابان چیست ؟ 1- شهر 2- بوستان 3- گذرگاه 4- حضور
30- آتشی در سینه دارم از نیاکان شما ، یعنی ...
1- نیاکان شما دلم را آتش زده اند 2- آتش عشق اجدادتان را در سینه دارم
3- از دست نیاکان شما دلم خون است 4- برایتان از گذشتگان شما خبری آورده ام
31- نام نویسنده ی کدام یک از آثار زیر صحیح نمی باشد ؟
1- بینوایان : ویکتور هوگو 2- شازده کوچولو : سنت اگزوپری 3- التفهیم : خواجه نصیرالدین توسی 4- آسمان سبز : سلمان هراتی
32- در کدام گزینه همه ی کلمات هم خانواده هستند ؟
1- اعتراض ، ارض ، معروض 2- اعتماد ، معتمد ، معاد 3- اشتباه ، شباهت ، تشابه 4- خدمت ، دخمه ، مخدوم
33- کلمات کدام گزینه همگی مشتق هستند ؟
1- دوباره ، شادمان ، آزرده 2- همواره ، مهربان ، یکدل 3- خدمتگزار ، آشکار ، دارایی 4- زیبا ، دما، خوبی
34- شناسه کدام فعل درست مشخص شده است ؟ 1- بزنید ( د ) 2- شنید( ید ) 3- می شنوید ( د ) 4- بیاورند ( ند )
35- متضاد کلمات « غرّه ، ناشکیب و نفرت » به ترتیب در کدام گزینه آمده است ؟
1- فریفته ، شکیبا ، بیزاری 2- مغرور ، نترس ، تنفر 3- فروتنی ، صبور ، خوشایند 4- متواضع ، شکیبا ، عشق
36- معنی عبارت « صِل مَن قَطَعَک » در کدام گزینه آمده است ؟
1- درود بر کسی که از تو جدا شد 2- بر کسی که از تو فاصله گرفت درود بفرست
3- به کسی که از تو جدا شده بپیوند 4- آفرین بر کسی که خواستار جدایی تو است
37- در بیت « چراغ یقینم فرا راه دار / ز بد کردنم دست کوتاه دار » همه ی آرایه ی های ادبی دیده می شود به جز ..
1- جناس 2- تشبیه 3- کنایه 4- واج آرایی
38- املای کدام گزینه درست است ؟ 1- نمازگذار 2- خدمتگذار 3- قانونگذار 4- سپاسگذار
39- معنی کدام گزینه غلط است ؟ 1- انعام : بخشش 2- عنایت : توجه 3- آستان : صدر مجلس 4- تک : ته ، قعر
40- در بیت « خدایا به ذلت مران از درم / که صورت نبندد دری دیگرم » صورت نبندد ، یعنی...
1- به وجود نمی آید 2- قابل تصور نیست 3- دیده نمی شود 4- شکل نمی گیرد
 



تاریخ: دو شنبه 16 ارديبهشت 1392برچسب:سوالات ادبیات سوم راهنمایی ,
ارسال توسط صمد حسن نژاد

              با درود ضمن سپاس صمیمانه از دانش آموزان ، اولیای گرامی ، دبیران و مدیران گرانقدر   شهرستان ماکو به شرح ذیل اسامی  نهایی

                    نفرات برتر آزمون آنلاین دانش آموزی در پایان دو مرحله آزمون  اعلام می گردد برای دانش آموزان منتخب تبریک

                  و برای همه ی عزیزان آرزوی توفیق دارم . دانش آموزانی که نام مدرسه آن ها درج نشده است لطفا در بخش نظرات مدرسه ی

                      خود را قید نمایند .

 

                                                                 اسامی نفرات برتر آزمون آنلاین ادبیات فارسی
                                                                                                                                                                                                                     در ادامه مطلب ...

 



ادامه مطلب...
تاریخ: دو شنبه 16 ارديبهشت 1392برچسب:,
ارسال توسط صمد حسن نژاد

 

 

                                             از دانش پژوهان نوجوان شهرم که در آزمون آنلاین ادبیات  فارسی راهنمایی
                                          شرکت کردند بسیار سپاسگزارم . ان شاءاله همیشه سربلند باشید . برای مشاهده ی
                                          نتایج آزمون می توانید پس فردا به وبلاگ گروه سر بزنید . کامروا و سربلند باشید .



تاریخ: یک شنبه 15 ارديبهشت 1392برچسب:نتایج آزمون آنلاین ,
ارسال توسط صمد حسن نژاد

 

با درود و سلام محضر دانش آموزان گرامی
به اطلاع می رساند مرحله دوم آزمون آنلاین ادبیات فارسی در مورخه ی 12/2/92از ساعت 10الی 13 در سایت آزمون به
 نشانی  www.englishhome.quiz1.ir  برگزارمی گردد. سوالات از کل کتاب بوده و
دانش آموزان باید به تعداد 15 سوال در مدت 15 دقیقه پاسخ دهند .
دانش آموزان فقط مجاز به یکبار شرکت در آزمون می باشند .
دانش آموزان محترم می بایستی در قسمت کد کاربری ، کد ملی خودشان را وارد نمایند .
 
با تشکر
حسن نژاد –سرگروه ادبیات متوسطه ی راهنمایی شهرستان ماکو

 




تاریخ: پنج شنبه 29 فروردين 1392برچسب:آزمون ادبیات,
ارسال توسط صمد حسن نژاد
 

ملا نصرالدين هر روز در بازار گدايي مي‌كرد و مردم با نيرنگي٬ حماقت او را دست مي‌انداختند. دو سكه به او نشان مي‌دادند كه يكي شان طلا بود و يكي از نقره. اما ملا نصرالدين هميشه سكه نقره را انتخاب مي‌كرد. اين داستان در تمام منطقه پخش شد.

هر روز گروهي زن و مرد مي‌آمدند و دو سكه به او نشان مي دادند و ملا نصرالدين هميشه سكه نقره را انتخاب مي‌كرد. تا اينكه مرد مهرباني از راه رسيد و از اينكه ملا نصرالدين را آنطور دست مي‌انداختند٬ ناراحت شد. در گوشه ميدان به سراغش رفت و گفت: هر وقت دو سكه به تو نشان دادند٬ سكه طلا را بردار. اينطوري هم پول بيشتري گيرت مي‌آيد و هم ديگر دستت نمي‌اندازند. ملا نصرالدين پاسخ داد: ظاهراً حق با شماست٬ اما اگر سكه طلا را بردارم٬ ديگر مردم به من پول نمي‌دهند تا ثابت كنند كه من احمق تر از آن‌هايم. شما نمي‌دانيد تا حالا با اين كلك چقدر پول گير آورده‌ام.



تاریخ: جمعه 1 فروردين 0برچسب:داستان کوتاه ,
ارسال توسط صمد حسن نژاد

 

 
روزی روزگاری در روستایی در هند؛ مردی به روستایی‌ها اعلام کرد که برای خرید هر میمون 20 دلار به آنها پول خواهد داد.
روستایی‌ها هم که دیدند اطراف‌شان پر است از میمون؛ به جنگل رفتند و شروع به گرفتن‌شان کردند و مرد هم هزاران میمون به قیمت 20 دلار از آنها خرید ولی با کم شدن تعداد میمون‌ها روستایی‌ها دست از تلاش کشیدند
به همین خاطر مرد این‌بار پیشنهاد داد برای هر میمون به آنها 40 دلار خواهد پرداخت.
با این شرایط روستایی‌ها فعالیت خود را از سر گرفتند. پس از مدتی موجودی باز هم کمتر و کمتر شد تا روستایی‌ان دست از کار کشیدند و برای کشاورزی سراغ کشتزارهای‌شان رفتند.
این بار پیشنهاد به 45 دلار رسید و در نتیجه تعداد میمون‌ها آن‌قدر کم شد که به سختی می‌شد میمونی برای گرفتن پیدا کرد.
این‌بار نیز مرد تاجر ادعا کرد که برای خرید هر میمون 100 دلار خواهد داد ولی چون برای کاری باید به شهر می‌رفت کارها را به شاگردش محول کرد تا از طرف او میمون‌ها را بخرد.
در غیاب تاجر، شاگرد به روستایی‌ها گفت: «این همه میمون در قفس را ببینید! من آنها را هر یک 80 دلار به شما خواهم فروخت تا شما پس از بازگشت مرد آنها را به 100 دلار به او بفروشید.»
روستایی‌ها که احتمالا مثل من و شما وسوسه شده بودند پول‌های‌شان را روی هم گذاشتند و تمام میمون‌ها را خریدند...
پیام داستان : حماقت را پایانی نیست . آلربت انیشتین
البته از آن به بعد دیگر کسی مرد تاجر و شاگردش را ندید و تنها روستایی‌ها ماندند و یک دنیا میمون



تاریخ: جمعه 1 فروردين 0برچسب:,
ارسال توسط صمد حسن نژاد

 

درويشي به اشتباه فرشتگان به جهنم فرستاده ميشود .
پس از اندك زماني داد شيطان در مي آيد و رو به فرشتگان مي كند و مي گويد : جاسوس مي فرستيد به جهنم!؟
از روزي كه اين ادم به جهنم آمده مداوم در جهنم در گفتگو و بحث است و جهنميان را هدايت مي كند و....
حال سخن درويشي كه به جهنم رفته بود اين چنين است: با چنان عشقي زندگي كن كه حتي بنا به تصادف اگر به جهنم افتادي خود شيطان تو را به بهشت باز گرداند.
                                                                                                                       برگرفته از سایت استاد ارجمندم خانم فریبا علومی یزدی



تاریخ: جمعه 9 فروردين 1392برچسب:داستان کوتاه ,
ارسال توسط صمد حسن نژاد

 

              شایدزندگی آن جشنی نباشد که تو انتظارش راداشتی،اماحال که به آن دعوت شدی تامیتوانی زیبابرقص     

                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                        (چارلی چاپلین )




تاریخ: چهار شنبه 7 فروردين 1398برچسب:,
ارسال توسط صمد حسن نژاد

 

در تاریخ ایران باستان ، نوروز نخستین روز ماه فروردین است و به همین جهت آنرا روز نو نامیده اند . زیرا آن را پیشانی سال نو می دانستند . جشن نوروز ، بزرگترین جشن ملی ایرانیان است ، که از نخستین روز فروردین ماه آغاز می شود . جشن نوروز و مهرگان بزرگترین جشن آریائیان بوده است . در دوره ساسانیان ،موسم این جشن با گردش سال تغییر می کرد . در گذشته بسیاری از ظروف ما از کشور چین می آمد . در دوره ی ساسانیان ، سین به جای چین تلفظ می شد . در آن دوره برای عدد هفت ارزش بسیاری قائل می شدند .بنا بر این هفت سینی در سفره می گذاشتند . سه تا از سینی ها را از سبزه پر می کردند که سمبلی از پندار نیک ، گفتار نیک و کردار نیک بود . همچنین سبزه ؛ رنگ ملی ایرانیان و به معنای مرداد بود . ( مرداد یکی از امشاسپندان بود که از فرشتگان دین زردشت است ) در سینی چهارم سمنو می گذاشتند که نماد خوبی برای زایش و بارور شدن گیاه بوده . و در سینی پنجم سنجد می گذاشتند ، که بوی برگ آن باعث تجلّی عشق و محبت می شود . در سینی ششم سیب سرخ بود که آن هم نمادی است برای زایش . در سینی هفتم سماق ، سیر و سرکه قرار می دادند که از مواد گندزدا هستند و باعث ازبین بردن میکروبها می شوند . در این سفره همچنین کتاب اوستا و آئینه می گذاشتند . تخم مرغ را نیز به نشانه نطفه و نژاد در سرسفره قرار می دادند . سکه های زرد وسفید را هم به نشانه برکت و ماهی سرخ را به خاطر اینکه اسفند ماه در برج حوت ( ماهی ) است در سفره می گذاشتند . استفاده از اسپند در سفره هفت سین برای دور کردن پلیدی ها بود . درپایان کوزه پر از آب و نقل و شیرینی هم در سفره قرار می دادند .




تاریخ: چهار شنبه 7 فروردين 1392برچسب:هفت سین ,
ارسال توسط صمد حسن نژاد

 

یاد دارم در غروب سرد سرد
 می گذشت از کوچه ما دوره گرد
داد می زد کهنه قالی می خرم
جنس عالی، دست دوم می خرم
گر نداری، کوزه خالی می خرم
اشک در چشمان بابا حلقه بست
عاقبت آهی کشید بغضش شکست
گفت اول ماه است نان در سفره نیست
ای خدا شکرت ولی این زندگیست ؟
بوی نان تازه هوشش برده بود
اتفاقا مادرم هم روزه بود
خواهرم بی روسری بیرون دوید
گفت آقا سفره خالی می خرید؟



تاریخ: پنج شنبه 19 بهمن 1391برچسب:شعر زیبا ,
ارسال توسط صمد حسن نژاد

 

کنايه آن سخنی را گويند که بصورت يا بشکل غير مستقيم يک هدف يا موضوع را روشن سازد. کنايه نه تنها در شعر بلکه در نثر ، ضرب المثل ، طنز ، لطيفه ها و غيره فنون نوشتاری استعمال دارد.
مثلاً: اينکه ميگويند " بار کج به منزل نميرسد" در اين ضرب المثل "بار کج" مراد يا کنايه از کردار بد و زشت است، نه خود بار.
 
کنايه به معنی پوشيده سخن گفتن و ترک تصريح است ، و در اصطلاح علم بيان، ذکر ملزوم و اراده لازم است يعنی به کار بردن کلمه است، در معنی يکی از لوازم آن کلمه.
 
مثلاً : وقتی کسی در بحث با ديگری می گويد: " من چند پيراهن بيشتر از تو پاره کرده ام " به کنايه می گويد که: من بيشتر از تو عمر کرده ام و تجربهً بيشتری دارم، چون لازمهً پاره کردن پيراهن های بيشتر داشتن سن و سال بيشتر است.
 
همچنين وقتی می گويند: "او را به دنبال نخود سياه فرستاد." لازم معنی اين است که او را به دنبال چيزی ناياب و غير قابل دسترس فرستاده اند، و بسيار خواهد کوشيد و موفق به پيدا کردن آن نخواهد شد.
 
کنايه هم در گفتار و مثلهای مردم رواج دارد و هم در شعر و نثر به فراوانی پيدا می شود. نمونه های از اين کنايات که در ادبيات فارسی و در زبان مردم متداول است به قرار ذيل است:
 
آهن سرد کوفتن: کار بيهوده کردن
 
تخم در شوره افشاندن: کار بيهوده کردن.
 
گندم نمای جو فروش: حيله گر و فريبکار.
 
با حلوا حلوا گفتن دهن شيرين نمی شود: با سخن گفتن مشکل حل نمی شود و در عمل لازم است.
 
تا تنور گرم است بايد نان پخت: کار را بايد به موقعش انجام داد.
 
چشم و گوش بسته : بی اطلاع
 
پايت را به اندازهً گليمت دراز کن: حًدخودت را بشناس.
 
کمر بستن: آماده شدن.
 
اغلب مثالهای سائر نوعی کنايه هستند.
فرق بين کنايه و استعاره ، مجاز
از لحاظ منطقی ميان آن دو عام و خاص مطلق است يعنی هر کنايه ای استعاره است ولی هر استعاره ای کنايه نيست. از طرف ديگر ، در استعاره لفظ صراحت دارد ولی در کنايه صراحت موجود نمی باشــــــــــد.
در کنايه قرينه ای که مانع از ارادهً معنی حقيقی باشد و جود ندارد و تفاوت کنايه با مجاز و استعاره دراين است که کنايه ارادهً معنی اصلی ممکن است، اما در مجاز و استعاره ارادهً معنی اصلی ممکن نيست.
در واقع کنايه نوعی مجاز است که ابهام نيز دارد و اين خصوصيت کنايه سبب می شود که ملموس تراز مجاز و استعاره باشد، چراکه معنی حقيقی آن نيز درست و پذيرفتنی است. چون درک معنی کنايی نياز به تاًمل و تيز هوشی دارد لطفی به کلام می بخشد و حتی به کلام عادی رنگی از شعر و خيال انگيزی می دهـــد.
 
تفاوت های کنايه و تعريض
در اينجا دو نظر عمده موجود است:
الف: عده ئی مانند ابن رشيق و ابن اثير کنايه و تعريض را دو شی مختلف و دور از هم دانسته و گفته اند. " کنايه عبارت از اين است که چيزی را بدون استعمال لفظ موضوع له آن ياد کنيم ولی تعريض اين است که چيزی را بياروريم که بر چيزی که در کلام نيامده دلالت کند.
برخی هم موضع اختلاف کنايه و تعريض را در سه جای نوشته اند.
1 کنايه از نوع مجازات است، ولی تعريض مجاز نمی باشد.
2 کنايه هم در مفرد و هم در جمع استعمال ميشود، برخلاف تعريض که فقط در مرکب استفاده ميشود.
3 دلالت کنايه از طريق لفظ صورت ميگرد، ولی دلالت تعريض از طريق قرينه و اشاره .
 
ب: عده ئی ديگر آن دو را در مفهوم واحدی ذکر کرده اند و يا گفته اند که تعريض نوع از کنايه است.
 
انواع کنايه
 
کنايه بر اساس لوازم و سايط و سياق به چهار دسته تقسيم می شود.
 
1 تعريض از عرض به "ضمه" ع گرفته شد ه است. عرض در لغت به معنی جانب آمده است و در اين جا مراد اشاره به جانب و اراده جانب ديگر ميباشد، و در اصطلاح عام ازان بگوشه و کتره زدن تعبير می شود، مثلا دزد از سايه خود ميترسد. کنايه از اين که تو دزد هستی.
 
2 تلويح: تلويح به کنايه گفته می شود که وسايط بين لازم و ملزوم بسيار باشد، مانند: آن تلخوش که صوفی ام الخبايسش خواند، ( خواجه حافظ )
 
منظور شاعر از تلخوش می نيست ، که حضرت رسول آنرا ام الخبايسش خوانده است ، بلکه کنايه از حق و صبر است، چنانچه در عرف نيز گويند که حق تلخ است.
 
3 رمز: رمز آن کنايه است که وسايط اندک و مقصود اصلی پوشيده باشد، مثل: "پهن بالش" که کنايه از کودنی و بلاهت است.
 
4 ايما و اشاره: و آن کنايه ای است که وسايط اندک و مقصود اشکار باشد مثل: اگر ز مردم هوشياری ای نصيحت گو سخن به خاک ميافگند چراکه من مستم.
 
کنايه در اشعار فارسی
 
به خلق لطف توان کرد صيد اهل نظر به بند دام نگيرند مرغ دانا را
 
در شعر فوق "مرغ دانا" کنايه از آدم هوشيار و زيرک ميباشد.
 
فزاينده باد آوردگـــــــــاه نشاننده ئی خوان زابر سيـــــــــاه
 
در شعر بالا " ابر سياه " کنايه از بد بختی و سياه روز ی ميباشد.
 
ستار ه شبی تيره يا من است من آن ام که دريا کنار من است
 
در شعر بالا "دريا" کنايه از معشوقه زيبا روی است.
 
بگفتا دل زمهرش کی کنی پاک بگفت آنگه که باشم خفته در خاک
 
در شعر بالا " خفته در خاک" کنايه رفتن از اين دنيا است.
 
چون واقف ازين جهان ابتر گشتيم دست از همه شستيم و قلندر گشتيم
 
در شعر فوق " دست شستن" کنايه از پشت قطع اميد ها می باشد.
 
از آن روزی که مارا آفريــدی به غير از معصيت چيزی نديدی
 
خداوندا به حق هشت و چارت زمو بگذر شتر ديدی نديــــــــدی
 
باباطاهر
 
در دو بيتی فوق در مصراع چهارم "شترديدی نديدی" کنايه اين است که از خداوند بابا طاهر خواسته است ، که از گناهان ما صرف نظر کن.
 
ترسم نرسی به کعبه ای عرابی کين ره که تو ميروی به ترکستان است
 
در شعر بالا "ترکستان" کنايه بيراهه است يعنی قصدی که تو داری به سر منزل مقصود نميرسی يعنی اينکه به بی راهه سفر کرده ای.
 



تاریخ: جمعه 13 بهمن 1391برچسب:کنایه و تفاوت آن با ,,,,
ارسال توسط صمد حسن نژاد

 

کنايه آن سخنی را گويند که بصورت يا بشکل غير مستقيم يک هدف يا موضوع را روشن سازد. کنايه نه تنها در شعر بلکه در نثر ، ضرب المثل ، طنز ، لطيفه ها و غيره فنون نوشتاری استعمال دارد.
مثلاً: اينکه ميگويند " بار کج به منزل نميرسد" در اين ضرب المثل "بار کج" مراد يا کنايه از کردار بد و زشت است، نه خود بار.
 
کنايه به معنی پوشيده سخن گفتن و ترک تصريح است ، و در اصطلاح علم بيان، ذکر ملزوم و اراده لازم است يعنی به کار بردن کلمه است، در معنی يکی از لوازم آن کلمه.
 
مثلاً : وقتی کسی در بحث با ديگری می گويد: " من چند پيراهن بيشتر از تو پاره کرده ام " به کنايه می گويد که: من بيشتر از تو عمر کرده ام و تجربهً بيشتری دارم، چون لازمهً پاره کردن پيراهن های بيشتر داشتن سن و سال بيشتر است.
 
همچنين وقتی می گويند: "او را به دنبال نخود سياه فرستاد." لازم معنی اين است که او را به دنبال چيزی ناياب و غير قابل دسترس فرستاده اند، و بسيار خواهد کوشيد و موفق به پيدا کردن آن نخواهد شد.
 
کنايه هم در گفتار و مثلهای مردم رواج دارد و هم در شعر و نثر به فراوانی پيدا می شود. نمونه های از اين کنايات که در ادبيات فارسی و در زبان مردم متداول است به قرار ذيل است:
 
آهن سرد کوفتن: کار بيهوده کردن
 
تخم در شوره افشاندن: کار بيهوده کردن.
 
گندم نمای جو فروش: حيله گر و فريبکار.
 
با حلوا حلوا گفتن دهن شيرين نمی شود: با سخن گفتن مشکل حل نمی شود و در عمل لازم است.
 
تا تنور گرم است بايد نان پخت: کار را بايد به موقعش انجام داد.
 
چشم و گوش بسته : بی اطلاع
 
پايت را به اندازهً گليمت دراز کن: حًدخودت را بشناس.
 
کمر بستن: آماده شدن.
 
اغلب مثالهای سائر نوعی کنايه هستند.
فرق بين کنايه و استعاره ، مجاز
از لحاظ منطقی ميان آن دو عام و خاص مطلق است يعنی هر کنايه ای استعاره است ولی هر استعاره ای کنايه نيست. از طرف ديگر ، در استعاره لفظ صراحت دارد ولی در کنايه صراحت موجود نمی باشــــــــــد.
در کنايه قرينه ای که مانع از ارادهً معنی حقيقی باشد و جود ندارد و تفاوت کنايه با مجاز و استعاره دراين است که کنايه ارادهً معنی اصلی ممکن است، اما در مجاز و استعاره ارادهً معنی اصلی ممکن نيست.
در واقع کنايه نوعی مجاز است که ابهام نيز دارد و اين خصوصيت کنايه سبب می شود که ملموس تراز مجاز و استعاره باشد، چراکه معنی حقيقی آن نيز درست و پذيرفتنی است. چون درک معنی کنايی نياز به تاًمل و تيز هوشی دارد لطفی به کلام می بخشد و حتی به کلام عادی رنگی از شعر و خيال انگيزی می دهـــد.
 
تفاوت های کنايه و تعريض
در اينجا دو نظر عمده موجود است:
الف: عده ئی مانند ابن رشيق و ابن اثير کنايه و تعريض را دو شی مختلف و دور از هم دانسته و گفته اند. " کنايه عبارت از اين است که چيزی را بدون استعمال لفظ موضوع له آن ياد کنيم ولی تعريض اين است که چيزی را بياروريم که بر چيزی که در کلام نيامده دلالت کند.
برخی هم موضع اختلاف کنايه و تعريض را در سه جای نوشته اند.
1 کنايه از نوع مجازات است، ولی تعريض مجاز نمی باشد.
2 کنايه هم در مفرد و هم در جمع استعمال ميشود، برخلاف تعريض که فقط در مرکب استفاده ميشود.
3 دلالت کنايه از طريق لفظ صورت ميگرد، ولی دلالت تعريض از طريق قرينه و اشاره .
 
ب: عده ئی ديگر آن دو را در مفهوم واحدی ذکر کرده اند و يا گفته اند که تعريض نوع از کنايه است.
 
انواع کنايه
 
کنايه بر اساس لوازم و سايط و سياق به چهار دسته تقسيم می شود.
 
1 تعريض از عرض به "ضمه" ع گرفته شد ه است. عرض در لغت به معنی جانب آمده است و در اين جا مراد اشاره به جانب و اراده جانب ديگر ميباشد، و در اصطلاح عام ازان بگوشه و کتره زدن تعبير می شود، مثلا دزد از سايه خود ميترسد. کنايه از اين که تو دزد هستی.
 
2 تلويح: تلويح به کنايه گفته می شود که وسايط بين لازم و ملزوم بسيار باشد، مانند: آن تلخوش که صوفی ام الخبايسش خواند، ( خواجه حافظ )
 
منظور شاعر از تلخوش می نيست ، که حضرت رسول آنرا ام الخبايسش خوانده است ، بلکه کنايه از حق و صبر است، چنانچه در عرف نيز گويند که حق تلخ است.
 
3 رمز: رمز آن کنايه است که وسايط اندک و مقصود اصلی پوشيده باشد، مثل: "پهن بالش" که کنايه از کودنی و بلاهت است.
 
4 ايما و اشاره: و آن کنايه ای است که وسايط اندک و مقصود اشکار باشد مثل: اگر ز مردم هوشياری ای نصيحت گو سخن به خاک ميافگند چراکه من مستم.
 
کنايه در اشعار فارسی
 
به خلق لطف توان کرد صيد اهل نظر به بند دام نگيرند مرغ دانا را
 
در شعر فوق "مرغ دانا" کنايه از آدم هوشيار و زيرک ميباشد.
 
فزاينده باد آوردگـــــــــاه نشاننده ئی خوان زابر سيـــــــــاه
 
در شعر بالا " ابر سياه " کنايه از بد بختی و سياه روز ی ميباشد.
 
ستار ه شبی تيره يا من است من آن ام که دريا کنار من است
 
در شعر بالا "دريا" کنايه از معشوقه زيبا روی است.
 
بگفتا دل زمهرش کی کنی پاک بگفت آنگه که باشم خفته در خاک
 
در شعر بالا " خفته در خاک" کنايه رفتن از اين دنيا است.
 
چون واقف ازين جهان ابتر گشتيم دست از همه شستيم و قلندر گشتيم
 
در شعر فوق " دست شستن" کنايه از پشت قطع اميد ها می باشد.
 
از آن روزی که مارا آفريــدی به غير از معصيت چيزی نديدی
 
خداوندا به حق هشت و چارت زمو بگذر شتر ديدی نديــــــــدی
 
باباطاهر
 
در دو بيتی فوق در مصراع چهارم "شترديدی نديدی" کنايه اين است که از خداوند بابا طاهر خواسته است ، که از گناهان ما صرف نظر کن.
 
ترسم نرسی به کعبه ای عرابی کين ره که تو ميروی به ترکستان است
 
در شعر بالا "ترکستان" کنايه بيراهه است يعنی قصدی که تو داری به سر منزل مقصود نميرسی يعنی اينکه به بی راهه سفر کرده ای.
 



تاریخ: جمعه 13 بهمن 1391برچسب:,
ارسال توسط صمد حسن نژاد

طبیعت از ابتدا تا امروز همواره یکی از خاستگاه ها و سرچشمه های هنر بوده است.طبیعت از ابتدا تا امروز همواره یکی از خاستگاه ها و سرچشمه های هنر بوده است. نقاشی مثلا"، از مینیاتورهای چینی و ژاپنی و نقاشی های هندسی آنها بگیریم تا نقاشی ها و مینیاتورهای عصر تیموری و صفوی و تا منظره سازی های نقاشان قرن هفدهم و هجدهم و اوائل قرن نوزدهم مثل "‌‌ترنر " و " کانستبل " و تا نقاشان امپرسیونیست ون گوگ، گوگن،‌‌ مونه،‌ پیسارو و نیز امروزکه در کنار مکاتب گوناگون قرن بیستم آثاری هست که به صورتی نو از طبیعت مایه می گیرد. یا حتی در موسیقی که هنری است شنیداری و در وهله اول چنین به نظر می رسد که با طبیعت هیچ ارتباطش نیست. در صورتی که بسیاری از آثار معروف آهنگسازان نامدار جهان خاستگاهی طبیعی دارد. امثال سمفونی" پاستورال" بتهوون یا"در یچه قوی" چایکوفسکی یـــــا"چهارفصل" ویدالدی، که هر کدام به نحوی بر اثر تاثیر ویژه آهنگساز از طبیعت آفریده شده‌اند و از همه بارزتر در هنر شعر، که نمونه ها و نشانه های آن را از قدیم ترین ایام تا کنون، در آثار منظوم و شاعرانه همه کشورهای جهان می توان دید. از ترانه ها و شعرهای "سافو "و "‌بیلی تیس " در سرزمین سرسبز و سواحل جادویی یونان بگیرید تا شاعران جاهلی عرب مثلا" " امرء القیس " در بیابانهای پر از « ربع و اطلال و دمن » یا تغزلات آغاز قصاید قصیده سرایان قرون پنجم و ششم، مثلا" " فرخی " و " ازرقی " و " خاقانی " و به ویژه " منوچهری " که اصلا" شاعر طبیعت نام گرفته است. تا کلا" همه شاعران رمانتیک قرن نوزدهم سراسر اروپا که دیگر زمینه اصلی و چشم انداز غالب آثار شعر آنها طبیعت رنگارنگ و رویایی است امثال " لامارتین "، "‌ هوگو "، " موسه "، "‌ هاینه "، " بایرون " و بسیاری دیگر، و تا شاعران امروز، مثلا"سن ژون پرس" و رابطه او با دریا و "رابرت فراست" و رابطه او با صحرا و جنگل یا "نیما"‌ و طبیعت مازندران یا "نرودا" که حتی به اجزای طبیعت نیز به چشم اعضای محبوب خود نگاه­می­کند.



ادامه مطلب...
تاریخ: سه شنبه 10 بهمن 1391برچسب:طبیعت در ادب فارسی,
ارسال توسط صمد حسن نژاد

                                  شناخت 

 كودك نجوا كرد : خدايا با من صحبت كن ويك چكاوك درچمنزار آواز                 
  خواند ولي كودك نشنيد .
 پس كودك فريادزد : خدايا بامن صحبت كن ! وآذرخش درآسمان غريد
 ولي كودك متوجه نشد .
  كودك فرياد زد : خدايا يك معجزه به من نشان بده ويك زندگي متولد       
  شد ولي كودك نفهميد .
  كودك درنااميدي گريه كرد وگفت خدايا مرالمس كن وبگذار تورا
  بشناسم ،پس خدا نزدكودك آمد واورالمس كرد ولي كودك بالهاي
  پروانه راشكست ودرحالي كه خدارا درك نكرده بود از آنجادورشد .



تاریخ: سه شنبه 10 بهمن 1391برچسب:شناخت خدا ,
ارسال توسط صمد حسن نژاد

 

 

دستور زبان فارسی ( مقدمه و تعاریف ) .زبان فارسی .خط فارسی.صامت.مصوَِِّت.تنوع کاربرد نشانه ها.مقوله های دستوری زبانزبان در نشانه های صوتی یا نوشتاری ظاهر می شود که اگر در نشانه های صوتی آشكار شود، زبان گفتاری و اگر در نشانه های نوشتاری ( خطی ) آشكار شود، زبان نوشتاری نامیده می شود. علاوه بر این، زبان ِ اشارات و حركات نیز وجود دارد، اما هیچ یک از این ها واقعیت زبان را بیان نمی کنند. زبان را می توان طرحی نظام وار یا دستگاه ارتباطی پیچیده ای با ساختمان انتزاعی فرض كرد كه در گفتار و نوشتار ظاهر می شود و با نوعی رفتار اجتماعی همراه است. در نتیجه زبان، پدیده ی پیچیده ای است و از آن رو تعریف منطقی آن بسیار دشوار است. رفتار زبانی به صورت نوعی فعالیت عضوی از انسان صادر می شود.زبان فارسی زبان فارسی از شاخه ی زبان های ایرانی و زبان های ایرانی از شاخه ی زبان های "هند و ایرانی" است. زبان های هند و ایرانی نیز از شاخه ی زبان های "هند و اروپایی" است. زبان های هند و اروپایی یكی از مهم ترین زبان های بشری است كه شاخه های گوناگون آن در سراسر اروپا و قسمت پهناوری از آسیا، آمریكا، اقیانوسیه و آفریقای جنوبی پراكنده شده است.از آن جا كه زبان، پدیده ای اجتماعی است، نمی تواند صورت ثابت و واحدی داشته باشد و همواره دستخوش دگرگونی ها و تحولات اجتماعی می گردد. در هر دوره ای از تاریخ، ویژگی هایی پیدا می كند كه شكل آن را از زبان دوره ی پیش متمایز می نماید. از این رو می توان در بررسی تاریخی هر زبان، مسیر تحولات آن را از كهن ترین صورت دنبال كرد و تغییرات و تحولات و قوانین حاكم بر آن تحولات را در طول تاریخ تعیین نمود.زبان فارسی نیز مانند دیگر زبان های ایرانی ( از قدیمی ترین صورت بازمانده ی آن، تا فارسی دری )، سه دوره ی تحولی باستان، میانه و جدید را پشت سر گذاشته است. زبان فارسی امروز دنباله ی طبیعی و صورت تحول یافته ی یكی از گونه های زبان فارسی میانه است و زبان فارسی میانه، خود صورت تحول یافته ی زبان فارسی باستان است.زبان فارسی كه به آن فارسی دری نیز می گویند، زبان رسمی، اداری، علمی و ادبی ایران دوره ی اسلامی است و بیش از هزار و دویست سال قدمت دارد. آشكار است كه فارسی دری نیز در عمر دراز خود تحولاتی داشته است؛ اما این تحولات به اندازه ای نیست كه امروزه برای ما فهم سروده های شاعران قرن سوم و قرون بعد، مشکل باشد و زبان فارسی امروز را زبانی به كلی جدا و متمایز از زبان رودكی و فردوسی بدانیم.خط فارسی در دوران اسلامی برای نوشتن زبان فارسی، خط عربی به كار گرفته شده است كه از نظر منشأ با خطوط ایرانی دوره ی میانه تفاوت چندانی ندارد؛ زیرا این خط نیز هم چون خطوط ایرانی از زمره ی خطوط سامی محسوب می شود و عناصری كه در تكامل خطوط سامی مؤثر بوده است، در خط عربی نیز به چشم می خورد. نشانه هایی كه امروزه برای نشان دادن آواهای زبان فارسی به كار می رود – یعنی الفبای زبان فارسی – عبارت است از : ا ء ب پ ت ث ج چ ح خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ ع غ ف ق ك گ ل م ن و هـ ی كه به هر كدام از این نشانه ها حرف گفته می شود.هر یك از این نشانه ها به دو یا چند صورت نوشته می شوند، مثلاً هـ ، ه ، ـهـ ، ـه.واج نشانه های مذكور، آواهای زبان فارسی را نشان می دهند. هر یك از آواهای زبان فارسی – و هر زبان دیگر – را واج می گویند. واج عبارت است از كوچك ترین واحد صوتی كه می تواند تغییری در معنا ایجاد كند. مثلاً در واژه های « لیز » و « ریز » جزء اول هر یک با این كه از جهت آوایی به هم نزدیك است، اما قابل تشخیص و متمایز است و جابه جایی آن ها، در معنا تغییر به وجود می آورد. هم چنین جزء آخر در واژه های « تاب » و « تاپ » كه ( ب و پ ) از هم قابل تمیز هستند.واج ها به دو دسته تقسیم می شوند: واج های صامت یا هم خوان و واج های مصوّت ( صدا دار ) یا واكه.صامت صامت به آن گروه از آواهای گفتاری گفته می شود كه در ادای آن ها جریان هوا پس از گذشتن از نای گلو، در نقطه ی میان گلو و لب ناگهان براثر مانعی متوقف می شود و با فشار از تنگنایی می گذرد، یا از خط میانه ی دهلیز دهان منحرف می شود و یا یكی از اعضای گفتار بالاتر در گلو را به اهتزاز در می آورد. تعداد صامت ها در زبان فارسی 23 عدد است كه عبارتند از: ء ب پ ت ج چ خ د ر ز ژ س ش ف ق ك گ ل م ن و هـ ی.برای نشان دادن برخی از صامت ها، چند نشانه ( حرف ) به كار می بریم. مثلاً ز ذ ض ظ چهار نشانه ی متفاوت هستند كه برای نشان دادن یك واج صامت به كار می بریم. مجموعه ی نشانه هایی ( حرف ها ) را كه برای نشان دادن واج های ِ صامت به كار می بریم، در جدول نشان داده شده است:

مصوَّت ( واكه ) مصوت ( واكه ) آوایی است كه با لرزش تار آواها از گلو بیرون می آید و هنگام آدای آن دهان تا حدودی باز می ماند، چنان كه جریان هوا می تواند از گلو تا لب آزادانه عبور کند. در زبان فارسی امروز شش مصوت وجود دارد.

آ او ایمصوت های فارسی به خط آوایی را به این صورت نشان می دهیم:
a e o ā ūiتنوع كاربرد نشانه ها برخی از نشانه ها ( حروف )، گاه نشانه ی صامت است و گاه نشانه ی مصوت است که عبارتند از : ا، و، هـ، ی. درباره ی هر یك توضیحی می دهیم:« ا » : این نشانه اگر در آغاز كلمه بیاید، واج صامت، همزه را نشان می دهد كه با یكی از مصوت ها همراه شده است. ( همزه به کمک یكی از مصوت های كوتاه یا بلند ، قابلیت ادا شدن و به تلفظ درآمدن را می یابد )، به طور مثال در اسبasb. بنابر این اَ، اِ، اُ دو جزء هستنند: صامتِ همزه + مصوت. « الف » : اگر در میانه یا پایان كلمه قرار گیرد، نشانه ی مصوت آ خواهد بود. به طور مثال در پایه، دارا؛ علاوه بر این « الف » گاهی كرسی برای تنوین نصب قرار می گیرد، در كلمه هایی نظیر فوراً، مثلاً. گاهی در کلمه های عربی به عنوان كرسی برای همزه قرار می گیرد. به طور مثال در شأن و منشأ. « و »: این نشانه می تواند در میان و پایان كلمه ها نشانه ی مصوت ū باشد. مانند روز (zūr)، مو ()، و در آغاز و میانه و پایان کلمات می تواند نشانه ی صامت (v) باشد و با مصوت های شش گانه تركیب شود. به طور مثال در وش (vaš)، ورد (verd)، وسعت (vosat)، واج (vāj)، وول (vūl)، ویر (vir)؛ و همین طور در میان و پایان كلمه قرار می گیرد. مانند دَوَران (davarān)، روش (raveš)، میوه (mive ). در میانه و پایان كلمه می تواند به صورت صامت ساكن به كار رود. مثلاً در جاودان (javdān)، گاو (gāv) . « و »: در برخی كلمه ها نشان مصوت كوتاه __ُ_ (o) است: تو (to)، دو (do)، آخور (āxor)، خوردن (xordan)، فورد (ford). مجموعه ی خ+و = خو، در زبان قدیم فارسی، صامت مستقلی بوده كه در فارسی جدید از میان رفته و در برخی از لهجه ها و زبان های محلی باقی مانده است. لغت نویسان گذشته « و » را در « خو » نوعی « واو معدوله » نامیده اند. واو معدوله امروز فقط در نوشتن باقی مانده است. به طور مثال در خوار (xār)، خواب (xāb)، خواستن (xāstan) . كاربرد دیگر این نشانه یعنی « و » آن است كه نه صامتی را نشان می دهد و نه مصوتی را، بلكه كرسیی برای همزه ی كلمه هایی که از عربی گرفته شده اند، می باشد. مانند مؤذن و مؤمن.« هـ »: این نشانه كه آن را با نام های گوناگون از جمله « های دو چشم » و « های هَوَز » می خوانند و در خط فارسی با اشكال مختلف نوشته می شود، می تواند در آغاز و میانه و پایان كلمه، نشانه ی صامت باشد، مانند هنر(honar)، شهر (šahr)، راه (rāh)؛ و در پایان كلمه، نشانه ی مصوت كوتاه است. به طور مثال در خانه (xāna-xāne)، گربه (gorbe-gorba). مصوت پایانی این قبیل كلمه ها در برخی لهجه ها از جمله در لهجه ی مركزی ایران e و در برخی نقاط a است. در این صورت آن را های بیان حركت گویند. « ی »: این نشانه كه در آغاز كلمه به صورت « یـ » و در وسط به صورت « ـیـ » و در پایان به صورت « ی » نوشته می شود، در میان و پایان كلمه می تواند نشانه مصوت بلند I باشد، مانند شیراز (širaz)، تهرانی (Tehrani)؛ و گاهی نشانه ی واج صامت است، در این صورت در آغاز، میانه و پایان كلمه می آید. به طور مثال در یك (yek)، شاید ( Šayad)، پای (Pāy )؛ در كلمه های عربی نیز به جای نشانه ی مصوت بلند ā به كار می رود. مانند عیسی (Isā)، یحیی (yahyā) . مصوت مركب:مصوت مركب به مصوتی گفته می شود كه در حین اَدای آن، وضع اعضای گفتار تغییر می پذیرد و بر اثر آن، رنگ یعنی ارتعاشات فرعی صوت نیز متفاوت می شود و صدا از یك مصوت به سوی مصوت دیگر تغییر می کند؛ چنان كه می توان آن را در حكم دو مصوت شمرد كه با هم آمیخته و به صورت واحدی درآمده باشند. مصوت مركب، بسیط نیست، اما یك واج شمرده می شود.به نظر برخی از یبان شناسان در زبان فارسی، دو مصوت مركب وجود دارد. یكی از آن ها مصوت مركبی است كه در كلمه های فردوسی (Ferdowsi)، نوروز (Nowrūz)، روشن (rowšan) دیده می شود. چنان كه ملاحظه می شود این مصوت مركب را باow نشان داده ایم. دیگر ی مصوت مركبی است كه در كلمه های می (mēy)، كی (kēy)، ری (rēy) ؛ وجود دارد، این مصوب مركب را با ey نشان داده ایم. به مصوت مركب، واكه مركب و آوا گروه نیز می گویند. مقوله های دستوری: جمله ، فعل، اسم ما با کمک جمله ها سخن می گوییم. جمله، مجموعه ای منطقی و نظام یافته از واژه هاست كه اندیشه ها، خواسته ها، عواطف و احساسات ما را بیان می کند. دستور زبان، این روابط منطقی و نظام یافته را بررسی می كند و نشان می دهد كه چگونه آن چه ما می خواهیم در قالب جمله بیان كنیم، در ساده ترین صورت خود ارتباطی است كه میان دو امر برقرار می شود. مثلاً وقتی كه می خواهیم میان « عملِ رفتن » و « مردی كه او را می شناسیم » ارتباطی برقرار سازیم، می گوییم.مرد رفت.هم چنین وقتی كه « عمل شكستن » را به « شیشه » نسبت می دهیم، می گوییم:شیشه شكست.هر كدام از این ها یك جمله است. در این جمله ها عمل اسناد یا نسبت به جزئی انجام می گیرد كه در آخر جمله قرار دارد و نسبت به كسی یا چیزی داده شده كه در آغاز جمله قرار دارد. اغلب جمله های فارسی در ساده ترین صورت خود، چنین وضعی دارند:مرد رفت.شیشه شكست.گیاه رویید.باد وزید.فرش بافته شد.دزد محكوم شد.در این جمله دو دسته واژه وجود دارد: واژهایی كه در آغاز جمله قرار دارند و نسبتی به آن ها داده شده، و واژه هایی كه به دسته ی نخستین، اسناد داده شده اند. در این جا دو مقوله از مقوله های دستور زبان فارسی به دست می آید: كلمه ای كه در محل اسناد است، فعل نامیده می شود و كلمه ای كه بدان اسناد می دهیم ( یعنی مسندالیه )، اسم نام دارد. اسم، كلمه ای است كه بدون این كه جانشین كلمه ی دیگری شود، مورد اِسناد قرار می گیرد و مسندالیه واقع می شود، یعنی چیزی به او اسناد داده می شود.



تاریخ: سه شنبه 10 بهمن 1391برچسب:دستور زبان فارسی,
ارسال توسط صمد حسن نژاد

 

بسیاری از افراد علاقه مند هستند که در مورد مرتبه علمی و استخدامی مدرسین دانشگاه و اعضای هیأت علمی اطلاع بیشتری داشته باشند. این نوشته کوتاه به اختصار مراتب علمی و استخدامی کسانی را که در دانشگاه ها تدریس می کنند، بیان می کند.

کسانی که در دانشگاه تدریس می کنند از حیث رابطه استخدامی با دانشگاه محل تدریس به دو گروه «مدعو» و «عضو هیأت علمی» تقسیم می ­شوند. مدرسین مدعو به موجب قرارداد حق التدریس در دانشگاه مورد نظر تدریس می کنند. مدرسین مدعو ممکن است در دانشگاه دیگری عضو هیأت علمی باشند ولی در دانشگاه مورد نظر به صورت حق التدریسی به امر تعلیم اشتغال داشته باشند. بسیاری از مدرسین مدعو، در هیچ دانشگاهی عضو هیأت علمی نیستند و فعالیت آنها در دانشگاه صرفا به صورت حق التدریسی انجام می شود.

«عضو هیأت علمی» دانشگاه به کسانی اطلاق می­شود که به موجب قرارداد پیمانی، رسمی آزمایشی یا رسمی قطعی در دانشگاه خاصی استخدام شده و در آنجا به فعالیت آموزشی و یا پژوهشی مشغول هستند. بر حسب وظایف محوله، عضو هیأت علمی ممکن است «عضو هیأت علمی آموزشی» یا «عضو هیأت علمی پژوهشی» باشد. اکثریت قاطع اعضای هیأت علمی دانشگاه آموزشی هستند که وظیفه آنها در درجه اول آموزش است در حالی که تعداد کمی نیز پژوهشی هستند که عمده فعالیت آنها انجام فعالیت های پژوهشی است.

اعضای هیأت علمی از حیث مرتبه به ترتیب از مرحله پایین تر به مرحله بالاتر به «مربی (Instructor)»، «استادیار(Assistant Professor) »، دانشیار(Associate Professor)» و «استاد (Professor)» تقسیم می شوند.

کسانی که فاقد مدرک دکتری (PhD) هستند اما دارای مدرک کارشناسی ارشد هستند و عضو هیأت علمی دانشگاه می شوند به عنوان مربی استخدام می شوند (امروزه به ندرت دانشگاه ها حاضر می شوند کسی را به عنوان مربی استخدام کنند). معمولا ارتقای یک مربی به مرتبه بالاتر منوط به اخذ مدرک دکتری است ولی در برخی موارد استثنایی مربیان با داشتن امتیازات پژوهشی لازم و دفاع از یک رساله به مرتبه بالاتر ارتقاء می یابند بدون این که ضرورتا مدرک دکتری اخذ کنند. مربیانی که در طول استخدام مدرک دکتری اخذ می کنند، با چاپ یک یا دو مقاله علمی پژوهشی به مرتبه استادیاری ارتقاء پیدا می کنند.

کسانی که دارای مدرک دکتری (PhD) هستند در بدو استخدام به عنوان استادیار عضو هیأت علمی می شوند. ارتقای استادیاران به مرتبه دانشیاری منوط به گذشت حداقل چهار سال و کسب امتیارات لازم آموزشی و پژوهشی و اخیرا فرهنگی طبق آیین نامه ارتقای اعضای هیأت علمی به تشخیص هیأت ممیزه دانشگاه مربوط است. اعضای هیأت علمی دانشگاه های فاقد هیأت ممیزه باید تقاضای خود را به هیأت ممیزه مرکزی در وزارت علوم ارسال کنند. هیچ استادیاری نمی تواند مستقیما و بدون اخذ درجه دانشیاری به مرتبه استادی ارتقاء یابد.

دانشیاران در صورتی می توانند به مرتبه بالاتر یعنی استادی یا استاد تمامی نایل شوند که حداقل چهار سال (در اکثر موارد عملا بیش از پنج سال) در مرتبه دانشیاری توقف داشته و حداقل امتیارات لازم آموزشی و پژوهشی و فرهنگی را به تشخیص هیأت ممیزه دانشگاه مزبور طبق آیین نامه ارتقای اعضای هیأت علمی کسب کرده باشند. هیات ممیزه ها معمولا در اعطای درجه استادی دقت بیشتری انجام می دهند تا مطمئن شوند که فرد مورد نظر واقعا شایسته درجه استادی است.

هر عضو هیأت علمی موظف است در هفته حداقل تعداد واحدی را تدریس کند که این امر حسب مرتبه علمی فرد متفاوت می باشد. طبق آخرین دستورالعمل، تعداد واحدهای موظفی اعضای هیأت علمی آموزشی در دانشگاه محل خدمت به شرح زیر است: استاد: ۸ واحد؛ دانشیار: ۹ واحد؛ استادیار: ۱۰ واحد؛ مربی ۱۲ واحد.

اعضای هیأت علمی دانشگاه در صورت انجام فعالیت های آموزشی و پژوهشی لازم هر سال می توانند یک پایه ترفیع کسب کنند. مثلا کسی که «دانشیار پایه ۱۵ دانشگاه تهران» است، این بدین معنا است که فرد مزبور اولا عضو هیأت علمی دانشگاه تهران است، ثانیا رتبه علمی وی دانشیار است که توانسته تاکنون ۱۵ پایه ترفیع کسب کند. معمولا بین تعداد پایه های کسب شده یک عضو هیأت علمی و سال های استخدام وی رابطه وجود دارد. در موارد خاص، فرد ممکن است پایه تشویقی و یا یک یا چند پایه ایثارگری دریافت کرده باشد.

اصولا هر کسی که عضو هیأت علمی است باید در معرفی خود در نوشته های خود یا در سایر مجامع، مرتبه دانشگاهی خود را بیان نماید. اما امروزه کتابها یا نوشته های زیادی وجود دارد که وقتی روی جلد آنها را نگاه می کنی نویسنده خودش را «استاد دانشگاه» نامیده است. در کنفرانس ها، مصاحبه های رادیو و تلویزیونی و مطبوعات نیز این گونه عبارات مبهم به وفور توسط خود افراد یا مجریان برای معرفی افراد بکار گرفته می شود.

وقتی کسی خود را «استاد دانشگاه» معرفی می کند، معلوم نیست که وی اولا عضو هیأت علمی کدام دانشگاه است و ثانیا مرتبه وی چیست؟ به عبارت دیگر آیا فرد واقعا عضو هیأت علمی دانشگاهی هست و آیا وی واقعا دارای درجه استادی است؟ اگر این فرد واقعا استاد دانشگاه خاصی است، چرا دانشگاه خود را معرفی نمی کند که مخاطبین بدانند که وی استاد کدام دانشگاه است. مسلما اگر کسی خود را «استاد دانشگاه تهران» خطاب کند، باید واقعا دارای درجه استادی و عضو هیأت علمی دانشگاه تهران باشد والا زود موضوع تکذیب می شود. یک راه برای فرار از این مخمصه، استفاده از عبارت مبهم «استاد دانشگاه» یا «استاد دانشگاه های تهران» است که هم به فرد هویت می دهد و هم امکان تکذیبش به راحتی ممکن نیست. چطور همه دانشگاه ها جمع بشوند و ادعای وی را تکذیب کنند!؟

برخی از افراد خود را تحت عنوان «پروفسور» معرفی می کنند یا در رسانه­ها بدین عنوان معرفی می شوند که معلوم نیست که منظور چیست. اگر منطور این است که فرد مزبور در خارج از کشور عضو هیأت علمی دانشگاهی است و رتبه آن professor است، این همان است که معادل آن در فارسی «استاد» یا «استاد تمام» است. البته این عنوان در برخی از کشورها بعضا به اساتید دانشگاه که دارای کرسی هستند، اطلاق می­شود. در هر حال برای ما معلوم نشد که چه کسی پروفسور هست و چه کسی نیست و فرد برای کسب این درجه چه مراحلی را باید طی کند. بنظرم این لقب را رسانه ها به هر که دوست دارند می دهند و از هر که دوست دارند دریغ می دارند. البته در دانشگاه تهران، این امکان برای یک استاد تمام وجود دارد که عنوان «استاد ممتاز» را کسب کند که این منوط به گذشت ده سال از زمان اخذ مرتبه استادی و کسب امتیازات آموزشی و پژوهشی زیادی است.




تاریخ: شنبه 7 بهمن 1391برچسب:,
ارسال توسط صمد حسن نژاد

 

سـرد اسـت و مـن تـنهایـم
چـه جمـلـه ای !
پــــُر از کـلیـشه
پـــُـر از تـهـوع
جـای ِ گـرمی نـشستـه ای و می خـوانـی :
ســرد اسـت “…
یـخ نمـی کنـی
حـس نـمی کنـی
کـه مـن بـرای ِ نـوشتـن ِ همیـن دو کلمـه
چـه سرمایـی را گـذرانـدم
.
.
.
به سادگی رفـت ؛ نــه اینکه دوستم نداشت !
نـــــــــه ، فهمید خیییییییلی دوستش دارم !
.
.
.
زندگــــــــــــی ِ من
قصهء رقـــــاصـــه ایست
که شباهنگام
در غلظت ِ مه آلود ِ بندری
پا برهنـــــــــه ….
فلامینـــــکو می رقصد
.
.
.
چه فرقی دارد
پُشت میله ها باشی
یا در خیابانهای شهر در حال قدم زدن
وقتی که آرزوهایت
در حبس باشند
.
.
.
بعضی حرف ها را نباید زد
بعضی حرف ها را نباید خورد
بیچاره دل چه می کشد میان این زد و خورد !
.
.
.
شاید برایت عجیب ست این همه آرامشم !
خودمانی بگویم ؛ به آخر که برسی ، دیگر فقط نگاه میکنی . . .
.
.
.
گاهی یه جور غمی تو دلته که هرچی می گردی دلیلشو پیدا نمیکنی !
این جور غم ها بیشتر از ناراحتی ، آدمو کلافه می کنه !
.
.
.
غمگینم
وقتی همه ی جفت ها تنهاییَم را به رخم میکشند ،
حتی جوراب هایم
.
.
.
گفتی بازی برد و باخت دارد
ولی زبانم بند آمد بگویم که من بازی نکردم ؛ من با تو زندگی کردم !
.
.
.
دوست دارم برم جایی که :
نه آسمونش
نه صدای مردمونش
نه غمش
نه جنب و جوشش
نه گلای گل فروشش
مثل اینجا آهنی نیست !
.
.
.
همیشه یه نفر هست که باش درد دل کنی ؛
ولی وای به روزی که همون یه نفر بشه درد دلت !
.
.
.
بدبیاری مال وقتیه که بد ” بی یاری ” !
.
.
.
به حساب خیالبافی ام نگذار
اما ستاره ای دارم در تیره ترین شبها !
فقط خواستم بدانی که می شود دل خوش کرد به چراغهای کوچک یک هواپیما
.
.
.
چه قدر خوبه یه نفر باشه که وقتی بش فکر می کنی یادت بره اتاقت چه قدر سرده !
.
.
.
.
لبخند بد نیست ؛ خنده خوبه ؛
قهقهه عالیه ؛ حتی گریه هم خوبه و آرومت می کنه ؛
اما . . . . لعنت به بغض !
.
.
.
غمگینم مانندِ عکس اعلامیه ی ترحیم ، که لبخندش دیگران را می گریاند !
.
.
.
امــروز روز خــوبــی بــود!
هیــچ صفــری
اضــافــه نشــد،
بــه هــزار غمــی کــه داشتیــم . . .
.
.
.
غم ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﭼﺸﻢ ﺭﺍ ﺧﯿﺲ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﻨﺪ ، ﺯﻭﺩﺗﺮ ﺑﻪ ﺍﺳﺘﺨﻮﺍﻥﻣﯿﺮﺳﻨﺪ
.
.
.
داغونی ام از آنجا شروع شد که فهمیدم
از میان این همه “بود
من در آرزوی یکی ام که ” نبود
.
.
.
دلم می گیرد وقتی می بینم او هست … من هم هستم … اما “قسمت” نیست !
.
.
.
دوس دارم یه اطلاعیه پشتم بچسبونم و روش بنویسم :
تا اطلاع ثانوی خسته ام
.
.
.
من شکستن نمیدانم ولی هرکس از کنارم گذشت شکستن را خوب بلد بود ؛
دلم را ، عهدش را ، غرورم را ، کمرم را
دلم را با نگاه سردش و کمرم را با رفتنش !
.
.
.
خیلی خسته ام
خسته تر از آنکه بخواهم راجع بهت فکر کنم ، که بودنت را آرزو کنم یا رفتنت را توجیه
.
.
.
تازه فهمیدم منم دروغ گویه خوبیم
دلم پر از غمه ! حالم اصلا خوب نیست
اما هرکی بهم میگه :امروز چه طوری؟
بهش لبخند میزنم میگم :خــــــــــــــوب
.
.
.
این روز ها روح و روانم به شدت افسرده است !
غم دوریت از یک سو ، غم نداشتنت از سوی دیگر . . .
اما دلیل آشفتگیم فرای این ماجرا هاست !
ترس از دل دادگیت به دیگری مرا پریشان کرده !
.
.
.
.
جاده‌ها
جایی اگر برای رفتن داشتند
غربت با پوشیدن کفش‌هایت آغاز نمی‌شد
.
.
.
کــــاش بـرایــم کمـی حرفــــــــ مـی زدی!
ایـن روزهـا دلـــم صـدای تـــو را کـم دارد
صــدای پـــای بهــــار شنیــده مـی شـــود امـا دل مـن بهـاری جـداگـانـه مـی خـواهد!
.
.
.
بــارانــی مــورب
در نیــمروزی آفتــابــی
هیــچ اتفــاقی نیــفتــاده اســت
تنــها تــو رفتــه ای
امــا مــن
قســم مــی خــورم کــه ایــن بــاران
بــارانــی معــمولی نیســت
حتمــا جــایــی دور
دریــایــی را بــه بــاد داده انــد
.
.
.
کــور بــودم کــاش،
تــا تــو نــزدیــک مــی‌آمــدی و
دستــم را مــی‌گــرفتــی!
نــه مثــل حــالا
کــه چشــم، تنهــا
جــای خــالــی‌ات را مــی‌بینــد . . .
.
.
.
خیلی بده احساس کنی مثل شمعی !
فقط وقتی برق رفت می آیند سراغت و بعد با یک فوت خاموشت میکنند
.
.
.
برای قرصهایم لالایی می خوانم
تا به خواب روند و فراموش نکنند که،
خواب آورند نه یاد آور
.
.
.
درد بزرگی است برای کسی که متوجه نبودنت نیست ، پَرپَر شوی
.
.
.
چقدر سخته دلتو بشکونن
غرورتو بشکونن
قولاشونو بشکونن
و تو بخوای حداقل بغضتو سالم نگه داری اما نتونی
.
.

.
.
شکستن دل، … به شکستن استخوان دنده می‌ماند؛
از بیرون همه‌ چیز رو به‌ راه است، اما ،
هر نفس،… درد ا‌ست که می‌کشی
و من … چه درد می کشم
.
.
.
گاهی فقط بوی یک عطر ، یک تشابه اسم !
برای چند لحظه
باعث میشه دقیقاً احساس کنی ،که قلبت داره از تو سینه ات کنده میشه
.
.
.
خیالت راحت ، دیگر اشکی نیست که به بالینت بریزد و احساس را شکوفا کند
تنها بغضیست که فرو رفتنش حسرت در چشمانم می تازد . . .
.
.
.
این که می نویسم
نامه نیست خیال است
کاش به انتهای سطرها که می رسم
تو لااقل خیال نباشی
بیایی!
.
.
.
انـدوه که از حــد بگــذرد جایش را می‌دهد به یک بی‌‌اعتنایی مـزمـن !
دیـــگـر مـهـم نـیـســت : بــــــــــودن یا نـبـــــــــودن ؛ دوست داشـتــن یا نـداشـتـــن
آنـچه اهـمـیـت دارد کــــشــــداری رخـوتـنـاک حسی است که،
دیگر تـو را به واکـنـش نمی‌کـشانــــد !
در آن لحظه فـقـط در سکوت غـرق می شـوی و نـگـاه می‌کـنی و نـگــــــــــاه




تاریخ: جمعه 6 بهمن 1391برچسب:شعر زیبا ,
ارسال توسط صمد حسن نژاد

 

 

دهانت را می بویند مبادا گفته باشی دوستت دارم
دلت را می پویند مبادا شعله ای در آن نهان باشد
روزگار غریبی است نازنین
و عشق را کنار تیرک راهوند تازیانه می زنند
عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد
شوق را در پستوی خانه نهان باید کرد
روزگار غریبی است نازنین
و در این بن بست کج و پیچ سرما
آتش را به سوخت بار سرود و شعر فروزان می دارند

به اندیشیدن خطر مکن
روزگار غریبی است نازنین
آنکه بر در می کوبد شباهنگام
به کشتن چراغ آمده است
نور را در پستوی خانه نهان باید کرد
دهانت را می بویند مبادا گفته باشی دوستت دارم
دلت را می پویند مبادا شعله ای در آن نهان باشد
روزگار غریبی است نازنین
نور را در پستوی خانه نهان باید کرد
عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد
آنک قصابانند بر گذرگاهان مستقر با کُنده و ساطوری خون آلود
و تبسم را بر لبها جراحی می کنند
و ترانه را بر دهان
کباب قناری بر آتش سوسن و یاس
شوق را در پستوی خانه نهان باید کرد
ابلیس پیروز مست سور عزای ما را بر سفره نشسته است
خدای را در پستوی خانه نهان باید کرد
خدای را در پستوی خانه نهان باید کرد




تاریخ: پنج شنبه 5 بهمن 1391برچسب:شعر احمد شاملو ,
ارسال توسط صمد حسن نژاد

 

 
برای نوشتن یک طرح پایان نامه، معمولاً فرم های از پیش تهیه شده ای وجود دارد که دانشجو باید آن را پر کند. پروپوزال یا طرح پایان نامه باید زیر نظر استاد راهنما تدوین شود. با توجه به این که فرم های پروپوزال بخش های یکسان و مشابه فراوانی دارند، توضیحات لازم برای پر کردن هربخش ارایه می شود. دانشجو باید فرم طرح پایان نامه یا پروپوزال را تکمیل نماید(پیش نویس) و پس از رویت و هماهنگی با استاد راهنما آن را نهایی نماید. دقت کنید که برای تدوین فرم پروپوزال نباید بخش های اساسی مربوط به تحقیق خالی بماند.

 



ادامه مطلب...
تاریخ: جمعه 29 دی 1391برچسب:,
ارسال توسط صمد حسن نژاد

 

در کنار معجزات کلامی قرآن، که محمد صل الله علیه و آله به واسطه آن مشرکان را به مبارزه طلبید و از آن ها خواست که یک آیه مانند آن بیاورند و آن ها نتوانستند، قرآن کریم دربرگیرنده معجزات علمی زیادی است که خداوند برای حضرت محمد(ص) آن ها را بیش از هزار سال پیش آشکار کرد. این معجزات امروزه کشف شده اند و باعث تقویت ایمان ایمان آورندگان شده است و اثباتی برای الهی بودن قرآن کریم است.
خانم Wadea Omrany کشف جدیدی علمی در قرآن کرده است. ایشان می گویند که ما در سوره نمل آیه 18کشف جدید علمی کرده ایم. این معجزه جدید چیزی است که مورچه در آیه 18 گفت و علم امروز نحوه ارتباط مورچه ها با یکدیگر را کشف کرد خصوصا زمانی که یک خطر محل زندگی مورچه ها را تهدید می کند.
ما تلاش می کنیم جملاتی که مورچه در قرآن کریم به زبان آورد را توضیح دهیم و سعی می کنیم آنچه را که او گفت با کشفیات جدید علمی ربط دهیم و مدرک پیشی گرفتن قرآن کریم به علم امروزی را رو می کنیم که این حقایق را بیش از هزار سال پیش بیان کرد.
خداوند در سوره نمل آیه 18 می فرماید:حَتَّى إِذَا أَتَوْا عَلَى وَادِ النَّمْلِ قَالَتْ نَمْلَةٌ یَا أَیُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَسَاكِنَكُمْ لَا یَحْطِمَنَّكُمْ سُلَیْمَانُ وَجُنُودُهُ وَهُمْ لَا یَشْعُرُونَ ؛"تا چون به دره مورچه ها رسیدند، مورچه ای گفت: ای مورچه ها به لانه هایتان وارد شوید‌، مبادا سلیمان و لشگرش پایمالتان كنند و خود آگاه نباشند."
در آیه بالا مورچه خطر قریب الوقوعی كه در كمین مورچه ها است را در طی چهار مرحله متوالی به شرح زیر می گوید:
1-"
ای مورچه ها" این اولین اعلام خطری است كه توسط مورچه داده می شود تا توجه دیگر مورچه ها را به سرعت جلب كند. مورچه های دیگر با گرفتن این پیام صبر می كنند تا دیگر پیام ها را توسط همان مورچه دریافت كنند.
2-"
به لانه هایتان وارد شوید" در این جا گوینده پیام، جملاتش را با دیگرپیام ها ادامه می دهد و به مورچه های دیگر می گوید كه چه كار باید بكنند. ما این رابطه را كه توسط علم امروزی كشف شده در قسمت دوم این نوشته می بینیم ( كه در ارتباطات بین مورچه ها است.)
3- "
مبادا سلیمان ولشگرش پایمالتان كنند" در این جمله مورچه دلیل این خطر را به مخاطب خود می گوید و این آن چیزی است كه ما امروزه توسط بررسی علمی اثبات می كنیم.
4-"
و خود آگاه نباشند" مورچه ها، به عنوان عكس العملی در مقابل خطر قبلی، یكنوع دفاع مشخصی از خود بروز می دهند. در این چند جمله آخری،مورچه به مخاطبان خود می گوید كه به منبع خطر حمله نكنید زیرا خطر از یك دشمن واقعی نیست- زیرا سلیمان و همراهانش از وجود لانه مورچه ها در سر راه خود خبرندارند و قصد حمله به آن را نیز ندارند بنابراین مورچه ها آن ها را خطرواقعی نمی دانند.
در كلمات آخر، مورچه پیام رسان، همراهانش را از رسیدن سلیمان با خبر كرد و این چیزی است كه ما به صورت علمی و از طریق بررسی رمز های شیمیایی ارتباطی مورچه ها توضیح می دهیم.
ما ترتیب دستورات مورچه ها را كه به چهار مرحله تقسیم می شد- چهار مرحله شامل عبارات ها و علامت ها- نشان دادیم. علم در این زمینه چه می گوید؟
این مقاله را بخوانید:
مورچه ها از ارتباط شیمیایی در موقعیت های اخطارو دفاعی و همچنین زمانی كه تبادل سریع اطلاعات نیاز باشد و نیز زمانی كه با خطری مواجه باشند استفاده می كنند.
این اخطار معمولا توسط صدورعلامت های شیمیایی دفاعی مشخص می شود. غده های دفاعی مسئول ایفای نقش اخطار و دفاع هستند. به عنوان مثال مورچه استرالیایی رادر نظر بگیرید. وقتی این مورچه ها با خطر مواجه می شوند، قطرات كوچكی را از غده دفاعی خود ترشح می كنند این یك فرمان برای دیگر مورچه ها است تا فرار كنند و با شاخك های خود ارتعاشی ایجاد كنند كه به معنای قرار گیری در موقعیت خطر است.
اولین ماده كه توسط مورچه ها شناسایی می شود aldehyde hexanal است و باعث جلب توجه و علاقه آن ها می شود. در نتیجه شاخك های خود را تكان می دهند و بالامی برند تا دیگر بوها را نیز بگیرند.
وقتی كه آن ها hexanol(اولین پیغام به شكل الكل بود) را دریافت می كنند موقعیت خطر به خود می گیرند و در تمامی جهت ها می دوند تا منبع مشكل را پیدا كنند. زمانی كهundécanoneدریافت كنند، مورچه ها را به سمت منبع خطر می برد و آن ها راتحریك می كند تا تمام اشیا خارجی را گاز بگیرند. سپس در نهایت وقتی كه به هدف نزدیك تر می شوند butyloctenalرا تشخیص می دهند كه پرخاشگری و آمادگی آن ها را برای قربانی كردن خود افزایش می دهد.
ارتباط شیمیایی مهم ترین روش ارتباط در زمان خطر و گزارش دادن این خطراست. در این فرایند مورچه ها انواع مختلف این مواد كه هر كدام رمز تفاوتی دارد و بیانگر نوع خاصی از صحبت كردن است را استفاده می كنند.
اگر انتشار موادی كه توسط مورچه ای كه آن خطر را اعلام كرد تعقیب كنیم می بینیم كه كاری می باشد كه مورچه مورد اشاره در آیه 18 سوره نمل آن را انجام داده.
موادی كه مورچه در موقعیت هایی مثل این از بدن خود ترشح می كند به چهار دسته تقسیم می شوند كه هركدام زبان و علامت مخصوص به خود را دارند.
مراحل پی در پی عكس العمل مورچه ها
aldéhydehexanal
اولین ماده شیمیایی است كه مورچه در صورت احساس خطر از خود ترشح می كند. و آن را می توان به عنوان آژیر خطر دانست. مورچه ها با دریافت این ماده شروع به جمع شدن در یك نقطه می كنند و منتظر رسیدن بقیه علامت ها می شوند و این شبیه اولین مرحله است كه توسط مورچه در جمله "ای مورچه ها" گفته شد.
سپس مورچه دومین ماده شییایی hexanol را ترشح می كند. با دریافت این ماده مورچه ها شروع به دویدن در تمامی جهت ها می كنند تا منبع این ماده را پیدا كنند. مورچه ای كه ماده شیمیایی را ترشح می كند باید مسیری را كه بقیه مورچه ها باید از آن كنار بروند را معین كند و این كاری است كه مورچه حضرت سلیمان انجام داد و از بقیه مورچه ها خواست كه وارد لانه هایشان بشوند و گفت: "به لانه هایتان وارد شوید" و این دستوری از گوینده است و به بقیه می گوید كه به طرف لانه هایشان بروند. بنابراین باید مسیر را مشخص كرده باشد و این شبیه هدایت مورچه ها می باشد.
Undécanone
سومین ماده ای است كه مورچه ترشح می كند. این ماده نشان دهنده عامل خطراست و چیزی كه مورچه در سومین عبارت گفت "مبادا سلیمان و لشگرش پایمالتان كنند" می بینید كه چه قدر مطابقت و سازگاری دارد؟ در این مرحله مورچه ها آماده مواجه با خطر می شوند. پس ماده چهارم چه می شود؟
درمرحله چهارم مورچه اخطار دهنده ماده شیمیایی مخصوصی را ترشح می كند كه butylocténal نام دارد. توسط این ماده گوینده دستور دفاع می دهد و نوع دفاع را تعیین می كند. بنابر این در عبارت آخر می گوید "و خود آگاه نباشند "با این كار مورچه از وارد شدن بقیه مورچه ها به مرحله حمله جلوگیری می كند كه می توانست منجر به مرگ شود.
در این جا حضرت سلیمان خنده ای از روی محبت و شكر می كند گویی كه او این مورچه ها را آرام كرده است و این كه او گفته است به مورچه ها كه لازم نیست نگران باشند و آن حضرت آن ها را دیده است و با آن ها مهربان می باشد و به آن ها صدمه ای نمی رساند.
حال اجازه دهید خلاصه مطالب را برایتان بگویم:
"
تا چون به دره مورچه ها رسیدند، مورچه ای گفت: ای مورچه ها به لانه هایتان وارد شوید*، مبادا سلیمان و لشگرش پایمالتان كنند و خود آگاه نباشند."

یكی از مورچه ها می گوید ای مورچه ها

به لانه هایتان وارد شوید

مبادا سلیمان و لشگرش پایمالتان كنند

و خود آگاه نباشند

و حالا كافران و افراد شكاك بعد از پی بردن به این قضیه كه علم آن را ثابت كرده چگونه می توانند در مورد معجزه بودن قرآن كریم شك كنند. این حقایق بیش از هزار سال پیش در قرآن آمده است.
خدایی جز تو نیست، تو منزهی و من گمراه بودم.




تاریخ: جمعه 29 دی 1391برچسب:,
ارسال توسط صمد حسن نژاد

 

آیا میدانید :تعداد ۱۰۱۵۰۳۰ نقطه در قرآن بکار رفته است.
آیا میدانید :تعداد ۵۰۹۸ محل وقف در قرآن وجود دارد.
آیا میدانید :تعداد ۳۹۵۸۶ عدد کسره در قرآن بکار برده شده است.
آیا میدانید :تعداد ۱۹۲۵۳ عددتشدید در قرآن بکار برده شده است.
آیا میدانید : بهترین نوشیدنی که در قرآن ذکر شده ( شیر ) می باشد.
آیا میدانید : بهترین خوردنی که در قرآن ذکر شده ( عسل ) می باشد.
آیا میدانید :بزرگترین عدد در سوره صافات آیه ۱۴۷ آمده که صد هزار می باشد.
آیا میدانید :کمترین حرفی می در قرآن بکار رفته حرف ( ظاء) می باشد.
آیا میدانید :بزرگترین سوره قرآن دارای ۲۵۵۰۰ حرف می باشد.
آیا میدانید :تعداد کلمات سوره تکویر برابر با تعداد سوره های قران است.
آیا میدانید :سوره اخلاص به نسب نامه خداوند معروف است.
آیا میدانید :سوره حمد دوبار بر پیامبر نازل شده یکبار در مکه و یکبار در مدینه .
آیا میدانید :سوره عادیات منسوب به حضرت علی (ع) است.
آیا میدانید :در سوره نساء به قوانین ازدواج اشاره شده است.
آیا میدانید :آیه ای که سر بریده امام حسین (ع) در شام تلاوت نمود آیه ۹ سوره کهف می باشد.
آیا میدانید :در آیه ۶ سوره مائده مراحل وضو بیان شده است.
آیا میدانید :حضرت سلیمان نخستین شخصی بود که بسم الله الرحمن الرحیم نوشت.
آیا میدانید :حضرت موسی (ع) داماد حضرت شعیب (ع) بود.
آیا میدانید :حضرت ادریس (ع) اولین شخصی بود که لباس دوخت و خط نوشت.
آیا میدانید :پرنده ای که در دربار حضرت سلیمان (ع) خدمت می کرد (هدهد) نام داشت.
آیا میدانید :به حیوای که از طرف خدا وحی شد زنبور بود (آیه ۶۸ یوره نحل )
آیا میدانید :صحیفه سجادیه به خواهر قرآن معروف است.
آیا میدانید :رودکی، ناصرخسرو و حافظ شاعرانی بودند که در نوجوانی حافظ کل قرآن بودند
آیا میدانید :سلمان فارسی اولین شخصی بود که سوره حمد را به زبان فارسی ترجمه کرد.
آیا میدانید :استاد محمود خلیل الحصری اولین کسی بود که قرآن را به روش ترتیل خواند.
آیا میدانید :قران دارای ۱۱۴ سوره است.
آیا میدانید :قران دارای ۳۰ جزء است.
آیا میدانید :قران دارای ۱۲۰ حزب است.
آیا میدانید :قران دارای ۶,۲۳۶ ایه (نشانه) است.
آیا میدانید :قران دارای ۷۷,۷۰۱ کلمه است.
آیا میدانید :قران دارای ۳۲۳,۶۷۱ حرف است.
آیا میدانید :قران دارای ۹۳,۲۴۳ فتحه است.
آیا میدانید :قران دارای ۳۹,۵۸۶ کسره است.
آیا میدانید :قران دارای ۴,۸۰۸ ضمه است.
آیا میدانید :قران دارای ۱۹,۲۵۳ تشدید است.
آیا میدانید :قران دارای ۳,۲۷۲ همزه است.
آیا میدانید :قران دارای ۱,۷۷۱ مد است.
آیا میدانید :قران دارای ۱,۰۱۵,۰۳۰ نقطه است.
آیا میدانید :قران دارای ۵,۰۹۸ وقف است.
آیا میدانید :قران در ۲۳ سال بر پیامبر نازل شد.



تاریخ: پنج شنبه 28 دی 1391برچسب:اطلاعات قرانی ,
ارسال توسط صمد حسن نژاد

 

از ياد رفته

ياد بگذشته به دل ماند و دريغ
نيست ياري كه مرا ياد كند
ديده ام خيره به ره ماند و نداد
نامه اي تا دل من شاد كند
خود ندانم چه خطايي كردم
كه ز من رشته الفت بگسست
در دلش جايي اگر بود مرا
پس چرا ديده ز ديدارم بست
هر كجا مينگرم باز هم اوست
كه به چشمان ترم خيره شده
درد عشقست كه با حسرت و سوز
بر دل پر شررم چيره شده
گفتم از ديده چو دورش سازم
بي گمان زودتر از دل برود
مرگ بايد كه مرا دريابد
ورنه درديست كه مشكل برود
تا لبي بر لب من مي لغزد
مي كشم آه كه كاش اين او بود
كاش اين لب كه مرا مي بوسد
لب سوزنده آن بدخو بود 
مي كشندم چو در آغوش به مهر
پرسم از خود كه چه شد آغوشش
چه شد آن آتش سوزنده كه بود
شعله ور در نفس خاموشش
شعر گفتم كه ز دل بر دارم
بار سنگين غم عشقش را
شعر خود جلوه اي از رويش شد
با كه گويم ستم عشقش را
مادر اين شانه ز مويم بردار
سرمه را پاك كن از چشمانم
بكن اين پيرهنم را از تن
زندگي نيست بجز زندانم
تا دو چشمش به رخم حيران نيست
به چكار آيدم اين زيبايي
بشكن اين آينه را اي مادر
حاصلم چيست ز خودآرايي
در ببنديد و بگوييد كه من
جز از او همه كس بگسستم
كس اگر گفت چرا ؟ باكم نيست
فاش گوييد كه عاشق هستم
قاصدي آمد اگر از ره دور
زود پرسيد كه پيغام از كيست
گر از او نيست بگوييد آن زن
دير گاهيست در اين منزل نيست




تاریخ: پنج شنبه 28 دی 1391برچسب:یادی از فروغ ,
ارسال توسط صمد حسن نژاد

 


در قرن هجدهم مقاله نویسی رونق بیشتری گرفت و مقاله نویسان برجسته یی ظهور کردند که درباره ی موضوعات زیبایی شناسی ، فلسفه ، ادبیات و تاریخ مقاله می نوشتند .

درآمد
 نوشتاری کوتاه از 1 تا 30 صفحه یا فصلی از کتاب است که نویسنده در آن دیدگاه ، یافته ها و تجربه های ذهنی خود را درباره ی یک موضوع به بحث می گذارد . در تعریف مقاله گفته اند :" مقاله نوشتاری توضیحی است که یک بخش از روزنامه یا مجله به شمار می رود . در قدیم این نوع نوشتار را در شمار قالب های ادبی به حساب می آوردند و در فرهنگ نامه های ادبی آن را یکی از انواع ادبی شمرده اند . " ( فرهنگ اصطلاحات ادبی ، کادن)
مقاله در معنای عام با قرار داد و پایان نامه فرق دارد از آن جهت که دعوی نظام مندی و تفسیر کامل موضوع را ندارد و بیشتر خوانندگان عام را مخاطب قرار می دهد تا متخصصان اهل فن را . به طور سنتی هر چیزی  می تواند مقاله باشد ، مانند رویدادهای واقعی ، مسائل زندگی بشر ، علم اخلاق ، دین و مذهب .
در قرن هجدهم مقاله نویسی رونق بیشتری گرفت و مقاله نویسان برجسته یی ظهور کردند که درباره ی موضوعات زیبایی شناسی ، فلسفه ، ادبیات و تاریخ مقاله می نوشتند .نگارش مقاله های غیر رسمی مفرح و خودمانی از اواخر قرن بیست رو به افول گذاشت و همزمان نگارش مقاله های  نظری ، انتقادی ، ادبی و فکری به ویژه دانشگاهی رواج یافت.
مقاله در زبان و ادب فارسی :  
در زبان فارسی مقاله به شکل امروزی از عصر مشروطه با ظهور مطبوعات و روزنامه نگاری پدیدار شد . دهخدا که خود از روزنامه نگاران عصر مشروطه بود در ذیل کلمه ی مقاله نوشته است : " نوشتار کوتاه که برای روزنامه نویسند . "  در قدیم مقاله به فصلی از کتاب یا آغاز کتاب اطلاق می شده است . هم چنین اصطلاح مقالات برای کتاب هایی به کار می رفت که در آن گفتار کوتاه بزرگان گردآوری می شد هم چون مقالات شمس تبریزی ، مقالات مولانا .
می توان گفت مقاله نویسی همانند دیگر گونه های نوشتاری با رشد تمدن دچار دگرگونی و تحول  شده است . امروزه مقاله های دانشگاهی تقریبا در همه ی شاخه های علمی یگانه مرجع اصیل دانش و آگاهی به شمار می روند .
انواع مقاله :
به طور عموم مقاله بر اساس موضوع ، هدف و روش به انواع گوناگون تقسیم می شود
الف) از لحاظ موضوع : مقاله های تاریخی ، فلسفی ، ادبی ، انتقادی ، اجتماعی ، سیاسی
ب ) از لحاظ هدف : مقاله های آموزشی ، ترویجی ، توصیفی ، توضیحی ،تفسیری ، روایی ، اقناعی
اما در تقسیم بندی دیگر مقاله را به دو نوع رسمی و غیر رسمی تقسیم می کنند :
مقاله های رسمی که غیر شخصی است .  در واقع نویسنده به عنوان یک منبع معتبر یا دارنده ی آگاهی ، موضوعی را به شیوه ی منظم شرح و تفسیر می کند ، مقاله های رسمی را در مجله های دانشگاهی و نشریه هایی که برای مخاطبان متفکر منتشر می شوند می توان یافت .
مقاله های غیر رسمی لحنی خودمانی یا شخصی دارد و محصول تفکر شخصی مبتنی بر دانش عمومی و دریافت های شخصی نویسنده است . در این نوع نوشته ها نویسنده به امور روزمره  به شیوه یی غیر تخصصی می پردازد .
تدوین  مقاله پژوهشی :
مقاله ی علمی ، ساختاری برهانی و استدلالی دارد و حاصل پژوهش نوین است  که محقق به آن همت گمارده است . یک مقاله ی علمی پژوهشی باید دارای  بخش های مشخصی از این قرار باشد :
مقدمه و هدف ، روش ، بحث ، نتایج و پیشنهادها
راز موفقیت یک مقاله علمی ، پژوهشی انسجام و چهار چوب منطقی است برای این مهم انجام مراحل زیر ضروری است .
1-       انتخاب مسأله تحقیق :
اولین قدم برای پژوهش یافتن مسأله است . این امر هدف تحقیق است .نویسنده یی می تواند در یک زمینه علمی به مسأله ی تازه یی دست یابد که بر موضوع پژوهش اشراف داشته باشد  ذهن خالی از  اطلاعات قادر به کشف سئوال نیست .
این نکته قابل تامل است که موضوع مورد تحقیق باید برای محقق خوب و جالب باشد تا بتواند علاقه خوانندگان را جلب کند . علاوه بر این که با موضوع مورد بحث آشنا باشد تا بتواند از عهده ی آن به خوبی برآید . ضمن این که موضوع در مقاله باید دارای حد و حدود باشد تا نویسنده بتواند با دقت و ژرف اندیشی در فرصت زمانی مناسب از عهده نوشتن آن برآید . در یک مقاله کوتاه نمی توان  به  موضوعات گسترده و وسیع پرداخت .
موضوع در مقاله باید دارای حد و حدود باشد تا نویسنده بتواند با دقت و ژرف اندیشی در فرصت زمانی مناسب از عهده نوشتن آن برآید . در یک مقاله کوتاه نمی توان به موضوعات گسترده و وسیع پرداخت .
2-       جست و جوی منابع
مهمترین و جدی ترین امر در پژوهش دانشگاهی مرجع شناسی و شیوه ی دسترسی به منابع است .پژوهشگر برای تنظیم کردن سئوالهای تحقیق باید در منابع و اسناد بازنگری نماید تا دریابد که آیا کسی به پرسشهای او پاسخ داده یا نه ؟ و یا پژوهش  وی تکراری نیست ؟
تعریف دقیق پرسش ها در مراحل آغازین  نشان دهنده ی تبحر محقق در شناخت منابع و محتوا می باشد . شناخت منابع و مراجع به تعیین و تدوین روش تحقیق کمک می کند .
3-       انتخاب روش تحقیق :
 یافتن روش تحقیق ، شیوه هایی است که می توان با آن مسأله را بررسی و تحلیل کرد و به یاری روش شناسی ، بهترین و مناسب ترین روش های نظری و عملی موجود را برای پژوهش برگزید . به طور کلی مراحل تحقیق بر اساس روش به این ترتیب است :
الف نظام مند نمودن مفاهیم بر اساس نظریه
ب عملیاتی نمودن مفاهیم و فرضیه ها
ج تعیین قلمرو تحقیق
د شیوه ی اجرا و نمونه گیری
و گردآوری داده ها از قلمرو تحقیق
ه طبقه بندی و تحلیل و تفسیر و آزمون فرضیه ها  و ارزیابی نتایج
4-      تهیه طرح و فرضیه :
 از نکات کلیدی و مهم در پژوهش طرح یک کانون اصلی و استوار  برای تحقیق است که محقق بر اساس آن تمام فعالیت ها و ذهنیت های خود را متمرکز می کند
5-      یادداشت برداری :
هدف از یادداشت برداری کمک به حافظه و اطمینان از درستی مطالب و پیشگیری از سرقت و انتحال علمی است . سازماندهی مقاله از نخستین مرحله ی یادداشت برداری شروع می شود . ابتدا باید موضوع را تجزیه نمود و عنوان های اصلی و فرعی و زیر شاخه  های موضوع را مشخص کرد . یادداشت برداری تابع طرح کلی و عنوان بندی موضوع است چرا که طرح منطقی نوشتار در نهایت از نحوه ی تنظیم و سازماندهی همین یادداشت ها بیرون می آید .
6-       تنظیم و طبقه بندی یادداشت ها
بعد از از این که یادداشت برداری به پایان رسید باید برگه ها را دسته بندی و منظم نمود :
الف موضوع اصلی  ، عنوان مقاله یا تحقیق است
ب  - موضوعات فرعی  ، عنوان بخش های مقاله است .
ج  -  برگه ها را بر اساس عنوان های فرعی دسته بندی کنید .
د - موضوعات اصلی را طبق یک طرح منطقی مرتب نمایید
و اکنون با دسته بندی برگه ها در واقع دادهای مقاله خود را چیدمان کرده اید.
7-       تنظیم ساختار مقاله :
برای نوشتن مقاله یا کتاب  ترسیم یک نقشه  یا طرح کلی  الزامی است . این طرح به روند پژوهش و ساختار نوشتار نظم می بخشد . در واقع در ثبت سر فصل ها و تنظیم تصمیم هایی  است که به ذهن پژوهشگر می رسد و ساختار کلی مقاله را ترسیم می کند . به عبارت دیگر طرح عبارت از فهرستی منظم و شماره گذاری شده از تصمیم ها ، اندیشه ها ، دیدگاهها و محتوای نوشتار است .این امر در پیشبرد بهتر و راحت تر پژوهش به شما کمک می کند و هم چنین شما را وادار می سازد که تابع موضوع باشید و به هدف خود پای بند بمانید .
 
8-      روش های تنظیم مقاله
برای تفکیک و شماره گذاری دقیق بخش های اصلی و فرعی طرح از دو شیوه ی عددی و حرفی عددی استفاده می کنند
نتیجه گیری :
 در نهایت  می توان گفت مقاله  به سبک امروزی آن ( علمی و پژوهشی ) گزارشی از یافته های تازه است که از چندین بخش تشکیل شده و دارای موضوعی محدود و معین استاین نوع مقاله ها مخاطبان خاص خود را دارد و در آن به موضوعی معین در زمینه رشته  یی خاص می پردازد .



تاریخ: دو شنبه 25 دی 1391برچسب:مقاله نوشتن ,
ارسال توسط صمد حسن نژاد

 

غلط‌های مشهور املایی و دستوری زبان فارسی
غلط مشهور در توصیف دو دسته به کار برده می‌شود:
دستۀ نخست کسانی هستند که از رهگذر سالوسی و ریاکاری در زمرۀ نیک‌مردان جای می‌گیرند. در بارۀ این “کندم نماهای جو فروش” می‌گویند: فلانی غلط مشهور است، یعنی نان پرهیزکاری می‌خورد ولی “چون به خلوت می‌رود آن کار دیگر می‌کند”.
دستۀ دوم آن واژه‌ها و عباراتی است که بر خلاف حقایق تاریخی و یا آیین دستور زبان و صرف و نحو آن، بر زبان‌ها جاری است.
اکنون به نمونه‌های گوناگون این غلط‌های رایج در زبان فارسی که پرهیز از گفتن آن‌ها بایسته است دقت کنید:
به کار بردن تنوین برای واژه‌های فارسی
کاربرد تنوین که ابزار ساختن قید در زبان عربی‌است برای واژه‌های عربی‌جایز است، مانند: اتفاقا، تصادفا، اجبارا، ولی واژه‌های ناگزیر و ناچار و مانند آن‌ها که فارسی است هرگز تنوین بر نمی‌دارد و نباید آن‌ها را چون این به کار برد:
گزارشا به عرض می‌رسانم ( به جای بدین وسیله گزارش می‌کنم که )،
ناچارا رفتم ( به جای به ناچار، یا ناگزیر رفتم).
اکنون کار به جایی رسیده است که بسیاری تنوین را حتا برای واژه‌های لاتین نیز به کار می‌گیرند و مثلن می‌گویند: تلفونا به او خبر دادم، یعنی به وسیلۀ تلفن، یا تلفنی او را آگاه کردم.
تلگرافا به او اطلاع دادم، یعنی با تلگراف یا تلگرافی او را آگاه کردم.
در این جا لازم به گفتن است که دیرزمانی است که نوشتن تنوین به صورت ا در خط فارسی به کناری نهاده شده و آن را به صورت ن می‌نویسند. مثلن : اتفاقن، تصادفن یا اجبارن
واژۀ‌های دو قلو، سه قلو، چهارقلو و مانند آن
واژۀ ترکی دو قلو اسمی‌مرکب از ” دوق ” و ” لو ” است که روی هم همزادها معنی می‌دهد و هیچ گونه ارتباطی با عدد ۲ (دو) فارسی ندارد که اگر بانویی احیانن سه یا چهار فرزند به دنیا آورد بتوان سه قلو یا چهار قلو گفت.
درست مانند واژۀ فرانسوی دو لوکس De Luxe که بسیاری گمان می‌کنند با عدد ۲ (دو) فارسی ارتباطی دارد و لابد سه لوکس و چهار لوکس آن هم وجود دارد. De حرف اضافۀ ملکی در زبان فرانسوی می‌باشد به معنی ” از” ( مانند Of در انگلیسی یا Von در آلمانی ) و Luxe به معنی ” تجمل و شکوه ” است و دو لوکس به معنی ” از (دستۀ ) تجملاتی ” می‌باشد. یعنی هر چیزی که دولوکس باشد، نه از نوع معمولی، بلکه از نوع تجملاتی و با شکوه آن است.
به کارگیری واژه‌ها یا اصطلاحات با معنی نادرست
جمله‌هایی مانند :
من به او مظنون هستم ( می‌خواهند بگویند: من به او بدگمان هستم)
او در این قضیه ظنین است ( می‌خواهند بگویند: او در این قضیه مورد شک و گمان قرار دارد)
هر دو نادرست و درست وارونۀ آن درست است.
ظنین صفت فاعلی و به معنی کسی است که به دیگری بدگمان است و مظنون صفت مفعولی و به معنی کسی است که مورد شک و بدگمانی قرار دارد. یعنی صورت درست این جملات می‌شود:
من به او ظنین هستم .( یعنی من به او بدگمان هستم)
او در این قضیه مظنون است. ( یعنی او در این قضیه مورد شک و گمان قرار دارد)
مصدر عربی‌فقدان به معنی کم کردن، کم شدن و از دست دادن است و معنی نبود ندارد و درمورد مرگ و فوت کسی هم باید گفت: در گذشت، یا رخت بر بست.
یا مثلن می‌گویند: ” کاسه‌ای زیر نیم کاسه وجود دارد “. در حالی که کاسه هرگز زیر نیم کاسه جای نمی‌گیرد و در ادبیات هم همیشه گفته اند: زیر کاسه نیم کاسه‌ای وجود دارد.
شعر سعدی، یعنی: ” بنی آدم اعضای یک پیکرند ” را ” بنی آدم اعضای یکدیگرند ” می‌گویند.
هنگامی‌که دانش آموزی در پایان سال تحصیلی در برخی از درس‌ها نمرۀ کافی برای قبولی نمی‌آورد می‌گوید در فلان و فلان درس تجدید شدم و یا دربارۀ کسی می‌گویند فلانی امسال تجدید شد. حال آن که این نه خود دانش آموز، بلکه درس‌های نمره نیاورده است که تجدید می‌شود و در شهریور ماه باید دوباره جدید شده و از نو امتحان داده شود ، چون این دانش آموزی تجدیدی شده است و باید او را تجدیدی، یعنی دارندۀ درس‌های تجدید شده نامید.
غلط‌های دستوری
استاد: این واژه فارسی است و باید جمع آن را استادان گفت نه اساتید .
مهر: مهر واژه‌ای فارسی است و صلاحیت اشتقاق عربی‌را ندارد و نباید مثلن گفت حکم ممهور شد، بلکه درست آن است که بگویند: حکم مهر کرده شد یا مهر زده شد.
غلط‌های واگویی (تلفظی)
پسوند ” وَر ” در زبان فارسی برای رساندن مالکیت و به معنی ” صاحب ” و دارنده است. ” رنج وَر ” به معنی دارندۀ رنج و ” مزد وَر ” به معنی دارندۀ مزد است. امروزه بر خلاف این قاعده و برخاسته از خط عربی‌که ایرانیان به کار می‌برند، این واژه‌ها را به صورت رنجور و مزدور می‌نویسند که موجب آن گردیده است تا آن‌ها را به نادرستی با واو ” سیرشده ” (مانند واو در واژۀ ” کور “) تلفظ نمایند.
واژه‌های دیگر ی نیز مانند دستور ( دست وَر به معنی صاحب منصب، وزیر) و گنجور ( گنج وَر) نیز از این گروه است.
نامیدن پدر به جای پسر
زکریا نام پدر ” محمد بن زکریای رازی ” و سینا نیز نام پدر ” ابوعلی این سینا ” بوده است. لیکن همه جا آنان را با نام زکریای رازی و ابن سینا ، یعنی نه با نام خود، بلکه با نام پدران شان می‌نویسند. ” بیمارستان ابن سینا ” هنوز نیز در چهار راه حسن آباد تهران با این نام وجود دارد.
منصور نیز پدر ” حسین ابن منصور حلاج ” است که کوتاه شدۀ نام وی “حسین حلاج ” است. لیکن این نامی‌ترین عارف وارستۀ ایران در سدۀ سوم هجری را همه جا ” منصور حلاج ” می‌نامند و نه “حسین وار”، بلکه “منصوروار” بر سر دار می‌کنند، در حالی که منصور (یعنی پدر حلاج) در آن هنگام در خوزستان به حلاجی و پنبه زنی مشغول بوده است.
خوان یغما
هرگاه به دارایی کسی دستبرد بزنند و چیزی از آن بر جای نگذارند، در اصطلاح می‌گویند که گویی خوان یغما بود که این گونه آن را چپاول کردند.
عبارت ” خوان یغما ” از دو واژۀ ” خوان ” و ” یغما ” و به مفهوم “سفرۀ غارت و چپاول ” فهمیده می‌شود، در حالی که چون این نیست و معنی و مفهوم واژۀ ” یغما ” در این عبارت کاملن چیز دیگری است و ارتباطی با غارت و چپاول ندارد.
” یغما ” نام گروهی از تورانیان است که در دورۀ اسلامی‌در شهری با همین نام در نزدیکی “خجند” کنونی زندگی می‌کرده اند. پیش از آمدن این گروه به این منطقه، اقوامی‌که “سگان ” نام داشته‌اند ( و به غلط آن را ” ساکاها ” می‌نویسند) در این محل زندگی می‌کرده‌اند و جشنی را برگزار می‌کرده‌اند که “سگه” نام داشته است که همان “جشن سده” می‌باشد. با آمدن یغماییان ِ تورانی به این محل، آنان دین و همۀ آیین‌ها و حتا عادات سگان را گرفته و “جشن سگه ” ی آنان را نیز برگزار می‌کردند.
در جشن دیگری نیز که ” خوان یغما ” نام داشته است، آنان سفره‌های بزرگی می‌گسترانیدند و انواع خوراک‌های لذیذ و نوشیدنی‌های خوش گوار در آن می‌نهادند و از همۀ مردم دعوت می‌کردند که در این میهمانی عمومی‌حاضر شوند و در کنار انجام دیگر مراسم، از آن‌ها سیر بخورند و بنوشند و هر چه می‌خواهند با خود ببرند. سعدی می‌گوید:
ادیم زمین سفرۀ عام اوست / برین خوان یغما چه دشمن چه دوست
و در جای دیگری می‌گوید:
یکی نانخورش جز پیازی نداشت / چو دیگر کسان برگ و سازی نداشت
پراکنده‌ای کفتمش ای خاکسار / برو طبخی از ” خوان یغما ” بیار
جشن خوان یغما که نشانۀ سخاوت و بخشندگی پدران ما است در سده‌های گذشته اهمیت و اعتبار ویژه‌ای داشته است و رفته رفته به صورت اصطلاح در آمده است، لیکن به علت عدم آگاهی از ریشۀ تاریخی آن، بسیاری آن را به معنی دستبرد و چپاول گرفته و به کار برده اند.
افغانی در قصیدۀ خود می‌سراید:
گل آرد، نوبهار آرد، نشاط آرد، امید آرد
شود تا باغبان طبع وی در گلشن آرایی
کشیده خوان یغمایش چه فیض جاودان دارد
که هر روزی فزون گردد گوارایی و گیرایی
خوشا درویش صاحب دل که نعمت‌های عامش را
نیابی‌در بساط خاص دارابی‌و دارایی
غلط‌های املایی مشهور
آزمایشـات: واژه آزمایش را که فارسی اسـت برخی از فارسی زبانان با ” آت ” عربی‌جمع می‌بندند که نادرسـت اسـت و باید با “‌ها” ی فارسی جمع بسته شود. آزمایش‌ها درسـت اسـت.
در جمع بستن واژه‌ها ی فارسی با ” جات ” نیز غالبن همین گونه اشتباهات رخ می‌دهد، چرا که به نظر می‌رسد که این نوع جمع فرقی با جمع با ” آت ” ندارد . اما برای نوشتن فارسی فصیح به تر است که این واژه‌ها نیز با “‌ها “جمع بسته شود، برای احتراز از عربی‌مآبی‌. یعنی به جای روز نامه جات ، کارخانجات ، نوشته جات ، شیرینی جات ، ترشیجات ، دسته جات ، میوه جات ، نقره جات و…. به تر است چون این بنویسیم :روزنامه‌ها ، کار خانه‌ها ، نوشته‌ها، شیرینی‌ها ، ترشی‌ها ، دسته‌ها ، میوه‌ها ، نقره‌ها .
از غلط‌های فاحش در همین زمینه یکی هم جمع بستن نام‌های جمع است. مانند تشکیلات که جمع تشکیل است و هنگامی‌که با : آت آن را جمع می‌بندند ، جمع الجمع می‌شود، از آن جمله‌اند : آثارها، اخبارها ، ارکان‌ها ، اعمال‌ها ، جواهرها یا جواهرات ، حواس‌ها ، عجایب‌ها ِ، منازل‌ها ، نوادرات ، امورات ، عملیات‌ها و دیگر، که شکل درست نوشتن وگفتن آن چون این است : آثار، اخبار ، ارکان ، اعمال ، جواهر ، حواس ، عجایب، منازل ، نوادر ، امور ، عملیات و ..
آذان / اذان: این دو واژه را باید از هم جدا نمود. زیرا که معـنای آذان( گوش‌ها ) و معـنای اذان اعلام کردن، آگاه کردن، خبردادن وقت نماز با خواندن کلمات مخصوص عربی‌در سـاعت‌های معینی از روز در گلدسـته و منارۀ مسجد است.
آزوقه / آذوقه: اصل این واژه که آن را آزوغه هم می‌نویسـند ترکی اسـت. پس باید به” ز” نوشـته شـود.
آسـیا / آسـیاب: این واژه را به هردوشـکل می‌توان نوشـت و بزرگان ادب فارسی هردو شکل را به کار بسـته اند.
آن را / آنرا: ” را” واژۀ مسـتقلی است و پـیـوسته آن را جدا از کلمۀ پیشـین می‌نویسـند. مانند: این را، وی را، ایشـان را، تو را، آن را .
اتاق / اطاق: از آن جا که این واژه ترکی اسـت و در ترکی مخرج ” ط” وجود ندارد پس باید آن را با حرف ” ت” نوشـت.
اتو / اطو:چون این واژه عربی‌نیسـت وممکن اسـت فارسی یا روسی باشـد، پس به تر اسـت به ” ت” نوشـته شـود .
ارابه/ عـرابه: ارابه واژۀ فارسی اسـت و عرابه معـرب آن. پس به تر اسـت آن را به صورت ارابه نوشـت.
ازدحام / ازدهام: این واژه را تنها می‌توان با حرف “ح” نوشـت زیرا ازدهام واژه‌ای بی‌معنی اسـت.
اسـب / اسـپ: به هردوصورت می‌توان این واژه را نوشـت. زیرا این واژه پهلوی اسـت نه عربی. امروزه بزرگان زبان بیش تر با ” ب” می‌نویسـند. اما در گذشـته‌های بسـیار دور با ” پ ” می‌نوشـتند وهمین واژه جزء دوم نام‌های کهن خراسـانیان بوده است. مانند : ارجاسـپ، جاماسـپ، گشـتاسپ، تهماسـپ ، لهراسـپ و…
اسـتادان / اسـاتید: چون اسـتاد واژه‌ای فارسی اسـت جمع آن می‌شـود اسـتادان. این کلمه که به صورت اسـتاذ به عربی‌رفـته است، در این زبان به صورت اسـاتیذ و اسـاتید جمع بسـته می‌شـود
اسـلحه/ سـلاح: بسـیاری کاربرد درسـت این دو کلمه را نمی‌دانند. به طوری که گاه به جای اسـلحه، سـلاح و گاه برعکس آن را به کار می‌برند. در حالی که اسـلحه جمع اسـت و سـلاح مفرد و نباید جمع اسـلحه را اسـلحه‌ها نوشت، زیرا که اسـلحه خود کلمه جمع اسـت و به جای آن می‌توان واژهء سـلاح‌ها را به کار برد.
اقلاً / اکثراً: این دو کلمه در عربی‌به هیچ روی تنوین نمی‌گیرد و کاربرد آن‌ها بدین صورت از اغلاط مشهور به شمار می‌آید. به تر اسـت به جای اقلاً ” حد اقل ” و یا به تر از آن ” دسـت کم” و یا ” کم از کم ” نوشـت و به جای اکثراً ” غالبن” و یا به تر از آن ” بیش تر ” را به کار برد. .همچنین نمی‌توان واژه‌هایی مانند دوم وسـوم و چهارم راکه فارسی اند، دوماً و سـوماً و چارماً نوشـت. یا واژه فارسی ” زبان ” را زباناً .
اِن شاء الله / انشاء ألله: جملۀ ” ان شاء الله ” از سـه کلمه سـاخته شـده اسـت: اِن ( اگر )، شـاء (بخواهد )، الله (خداوند)، یعنی: اگر خداوند بخواهد. اما جملۀ ” انشاء الله ” از دو کلمه سـاخته شـده اسـت: اِنشـاء ( آفریدن )، الله ( خدا ) به معنی: خداوند بیافریند. آن چه به هنگام نوشتن این جمله مراد نویسنده است جملۀ نخست است ولی آن را به صورت جملۀ دوم می‌نویسد.
انتر / عـنتر: واژه انتر را که فارسی و معـنای آن بوزینه می‌باشـد باید به همین صورت نوشـت. عـنتر به زبان عربی‌نوعی مگس و مجازن به معنای شـجاع است.
باتلاق/ باطلاق: واژۀ باتلاق ترکی اسـت، نه عربی. پس نوشـتن آن با حرف ” ت” درسـت اسـت.
باغ‌ها / باغات: واژۀ باغ فارسی اسـت و جمع بسـتن آن به “ات” عربی‌نا درسـت اسـت.
بوالهوس / بلهوس: پیشـوند “بُل” برسـر برخی واژه‌های فارسی می‌آید ومعـنای پـُر، بسـیار و فراوان دارد، برابر این پیشوند در زبان عربی‌ابو می‌باشد که برای واژه‌های عربی‌به کار می‌رود و کوتاه شدۀ آن را به صورت بو می‌نویسند. پس” بُل ” برای واژه‌های فارسی ( مانند بلکامه: پر آرزو، بلغاک: پر شور) و “بو” برای واژه‌های عربی‌(مانند بوالهوس : پر هوس، بوالعجب: پر شگفتی) درست است.
بوته / بته: معـنای این واژه، گیاه پـر شاخ و برگی اسـت که تنۀ ضخیم نداشـته باشـد و زیاد بلند نشـود و املای درسـت آن بوته اسـت.
به نام / بنام: در زبان عربی‌حرف جر “ب” را هـمیشـه باید به کلمۀ بعد که مجرور اسـت متصل نوشـت، اما در زبان فارسی حرف اضافه ” به” را باید همواره جدا از کلمه نوشـت. مگر در اشکال کهن مانند: بدین و بدو.، زیـرا اگر چون این ننویسـیم در موارد بسیاری امکان به جای یکدیگر گرفته شدن واژه‌ها و معانی (التباس معنی) وجود دارد، مانند همین “به نام” و “بنام ” که هر کدام جای کاربرد ویـژه‌ای دارد. به این نمونه‌ها دقت کنید: او نویسـندۀ بنامی‌بود و یا ” من او را به نام نمی‌شـناختم”. به همین ترتیب اگر ” به روی” را ” بروی” بنویسیم معلوم نخواهد شـد که مراد چیسـت؟
آیا منظور از “بروی” فعلی از مصدر رفـتن اسـت، مانند برو، بروی و… .یا آن که مثلن می‌خواهـیم بنویسـیم که: این قـلم به روی میز اسـت یا اگر ما ” به درد ” را ” بدرد ” بنویسـیم بازهم شباهت معـنا رخ می‌دهد، زیرا ” بدرد : یعنی پاره کند و “به درد” یعنی به غم و اندوه.
به همین گونه‌اند صد‌ها واژه که باید به هنگام نوشـتن آن‌ها با احتیاط بود، مانند: به دل و بدل، به شـتاب و بشـتاب، به کار و بکار، به گردن و بگردن، به کس و بکس، به همان و بهمان، به گردش و بگردش، به چشم و بچشم، به هر و بهر، به خر و بخر، به دوش و بدوش، به بار و ببار، به خواب و بخواب و غیره
بها / بهاء : بها به معنی قیمت ، ارزش و نرخ چیزی است . اما معنی بهاء روشنی ، درخشندگی ، رونق ، زیبایی و نیکویی است و به معنای فر وشکوه و زینت و آرایش نیز به کار رفته است . مانند بهاء الدین یا بها ء الحق و یا بها ء الملک که معنای آن‌ها رونق دین ، شکوه دین و شکوه کشور است. در پشت جلد ( پوشانه ) برخی از کتاب‌ها می‌نویسند : بهاء …. ریال . که سخت نادرست است .
پایین / پائین:. شاید گروه بسیاری از پارسی نویسان روزانه ده‌ها بار همزۀ عربی‌را در نوشته‌های خود به کار می‌برند و نمی‌دانند که این نشانۀ نوشتاری عربی‌درزبان پارسی جایی ندارد. براین پایه نوشتن واژه‌هایی مانند ” پائیز ” ، ” پائین ” ، “موئین ” ، “روئین” ، ” آئین ” ،” پر گوئی” ، ” چائی “، ” امریکائی ” و… نادرست است و باید پاییز ، پایین ، مویین ، رویین ، آیین ، پر گویی ، چایی، آمریکایی و چون این‌ها نوشت.
تاس / طاس: تاس واژه‌ای فارسی اسـت که عرب‌ها آن را گرفته و طاس می‌نویسند (معرب کرده اند)، یعنی ایرانیان باید آن را به حرف ت بنویسند.
تراز/ طراز: تراز واژه‌ای فارسی است که عرب‌ها آن را گرفته و طراز می‌نویسند (معرب کرده اند). به همین سـبب ” تراز” و همۀ ترکیبات آن باید با حرف ” ت” نوشـته شـود. مانند: تراز نامه، هم تراز، ترازکردن و مانند این‌ها.
تپیدن / طپیدن : تپیدن واژه‌ای فارسی اسـت. و باید با حرف ” ت ” نوشـته شـود و نوشـتن واژه‌های مشـتق از آن نیز مانند: تپش، تپنده، تپید، تپاندن و مانند آن نیز بایسته است. همچنان واژه‌هایی مانند تالار، تپانچه، تنبور، تشـت وتهران که فارسی اند، نباید با ” ط” نوشـته شـود.
دیگر آن که در زبان عربی، هم ت وجود دارد و هم ط. مانند تابع و طبیب. از این رو واژه‌های عربی‌را می‌توان به همان صورت عربی‌نیز نوشت. نکتۀ دیگر آن که: اگر کلمه‌ای مربوط به زبان‌های بیگانۀ دیگر باشـد، به ت نوشـته می‌شـود. مانند: ایتالیا، اتریش، اتیوپی، امپراتور، ترابلس. اما برخی نام‌های خاص مانند سـقراط و بقراط و افلاطون و مانند آن‌ها که از رهگذر زبان عربی‌وارد زبان فارسی شـده است می‌تواند به همان صورت عربی‌هم نوشته شود و گر نه چه فرقی با اسـامی‌عربی‌چون حافظ، نظامی، ملا صدرا، ابوریحان و جز آن دارد که در آن‌ها تغییری ایجاد نمی‌شود.
ثواب / صواب: نوشـتن یکی از این واژه‌ها به جای دیگری نیز یکی از غلط‌های رایج در املای زبان فارسی اسـت. در حالی که ثواب وصواب معانی جدا گانه‌ای دارد و نباید آن‌ها را با هم اشـتباه کرد. ثواب اسـم است به معـنی ” مزد و پاداش ” ، اما صواب صفت اسـت به معـنی “درسـت، به جا و مناسـب”.
جذر/ جزر: برخی‌ها درکاربرد درسـت این دو واژه نیز اشـتباه می‌کنند. جذر به معـنای ریشـه اسـت و در ریاضی نیز عددی اسـت که آن را در خودش ضرب می‌کنند. مانند عدد ٣ که وقتی آن را در خودش ضرب کنند عدد ۹ به دست می‌آید که آن را مجذور می‌گویند. جزر اما فرو نشـسـتن آب دریا، بازگشـتن آب دریا و ضد مد می‌باشد.
جرأت/ جرئت: این واژه را باید جرات نوشت و به صورت جرئت اصلن وجود ندارد.
حایل /‌هایل: این دو واژه را نیز برخی با یکدیگر اشـتباه کرده و به جای هم به کار می‌برند. حایل اسـم اسـت به معـنای چیزی که پرده وار میان دو چیـز واقع شده و مانع از اتصال آن دو گردد. اما‌هایل صفـت اسـت به معنای ترسـناک: شـب تاریک وبیم موج و گردابی‌چنین‌هایل / کجا دانند حــال ما سـبکـسـاران سـاحل‌ها
( حافظ )
خرد/ خورد: معـنای واژه خُرد کوچک و ریز و اندک اسـت مانند: خرد سال یا خرده فروشی، و واژه خورد سـوم شـخص مفرد از مصدر خوردن است در زمان گذشته. نمونه‌های دیگر: سالخورده یا خورد و خوراک
داوود/ داود: املای این گونه واژه‌ها را در املای زبان فارسی با دو ( واو ) سفارش کرده اند. به همین ترتیب واژه‌هایی مانند طاوس و کیکاوس را نیز باید با دو ( واو ) نوشـت: طاووس، کـیکاووس.
دُچار/ دوچار: این واژه را که گمان می‌رود ریشـۀ آن دو چهار باشـد، در متون قـدیمی‌به صورت دوچار می‌نوشـته اند. اما در سده‌های اخیر آن را به صورت دُچار نوشـته اند. امروزه نیـز به تر اسـت به همین صورت نوشـته شـود.
ذِ لت / ز َ لّت: معـنای ذلت خواری ( متضاد عزت) است، اما زلت یه معنای سـهو و خطا اسـت.
رُتیل / رطیل: نوعی عنکبوت زهر دار را به عربی‌رتیل می‌گویند و رطیل وجود ندارد.
زرع / ذرع: زرع به معـنای ” کشـت” و ” کاشـتن ” اسـت، در حالی که ذرع مقـیاس قـدیم یرای طول و برابر یک دهم از چهارمتر بوده اسـت.
زغال / ذغال: املای درسـت این واژه زغال اسـت.
زکام / ذکام: این واژه را بایـد با ز نوشـت،
سِـتبَر/ سـِطبَر : این واژه را که به معنای درشـت و کلفت اسـت، قـدما با حرف ط هم نوشـته اند.اما چون واژه‌ای فارسی اسـت به تر اسـت با حرف ت نوشـته شـود.
سـؤال / سـئوال: شـکل درسـت آن این واژه سـؤال است.
سـوک/ سـوگ: املای این واژه هم با ک وهم با گ درست اسـت.
شـرایین/ شـرائین: املای این کلمه به صورت شـرایین درسـت اسـت.
شـسـت/ شـصت: این واژه‌ها راهم بسـیاری‌ها به اشـتباه به جای یکدیگر به کار می‌برند. شـسـت به معنای انگشـت بزرگ دسـت وپا وشـصت عدد ۶۰ اسـت. آقای ابوالحسن نجفی می‌نویسـد که چون هر دو عدد فارسی اسـت، تنها برای تمایز میان معـنای آنها است که یکی را با س و دیگری را با ص می‌نویسـند. ولی درمتون کهن، هردو واژه با ” س” آمده اسـت.
صد / سـد: چون واژۀ ” سـده ” فارسی اسـت، سـد را نیز می‌توان با ” س” نوشـت. اما چون در متون کهن و جدید این واژه را با ” ص ” نوشـته اند، اکنون نوشـتن آن با ” س” غـیر متعارف به نظر می‌رسـد. از سوی دیگر چون معنای دیگر سـد، مانع و بند و حایل اسـت، لابد قـدما، عدد ١۰۰ را برای تفکیک صد از سـد. با ” ص” نوشـته اند
صفحه/ صحیفه : صفحه به هر کدام از دو روی کاغذ و صحیفه به خود ورق کاغذ ( که دارای دو روی ) اسـت گفته می‌شـود. البته ورق را در سـال‌های پسـین برگ نیز می‌گویند.
طوفان/ توفان: اصل این کلمه یونانی اسـت و شکل‌های دیگر این واژۀ یونانی در بسـیاری از زبان‌های ارو پایی هم به کار می‌رود، چون آن که در زبان انگلیسی Typhoon و در زبان فرانسوی Typhon به همین معنای طوفان به کار می‌رود. در فرهـنگ معین واژۀ طوفان را که اسم و معرب از کلمه یونانی اسـت به معنای باران بسـیار سـخت و شـدید و آب بسـیار که همه را بپـوشد وغرق کند و باد شـدید وناگهانی که موجب خسـارت و خرابی‌بناها و سـاختمانها شـود و سـبب تشـکیل امواج سـهمگین و مخرب گردد، و همچنان به معنای هر چیز بسـیار است که فراگیر باشـد مانند طوفان آتش یا طوفان باد. اما در همان فرهنگ، یک ” توفان ” هم درفارسی هست که صفت فاعلی و از مصدر توفـیدن اسـت و به معنی شور و غوغا کننده، فریاد کننده و غُران می‌باشد. پس برای تفکیک طوفان از توفان باید معنا‌های لغوی این واژه‌ها را مد نظر قرار داد.
 



تاریخ: یک شنبه 24 دی 1391برچسب:,
ارسال توسط صمد حسن نژاد

 

پیغام گیر  حافظ:

رفته ام بیرون من از کاشانه ی خود غم  مخور!
 تا مگر بینم رخ جانانه ی خود غم  مخور!
 بشنوی پاسخ ز حافظ گر که بگذاری  پیام
زآن زمان کو باز گردم خانه ی خود غم مخور  !

پیغام گیر سعدی:

 از آوای دل انگیز تو  مستم
 نباشم خانه و شرمنده هستم
 به پیغام  تو خواهم گفت پاسخ
 فلک را گر فرصتی دادی به  دستم

پیغام گیر فردوسی :
 نمی باشم امروز  اندر سرای
 که رسم ادب را بیارم به جای
 به  پیغامت ای دوست گویم جواب
 چو فردا بر آید بلند  آفتاب

پیغام گیر خیام:
 این چرخ فلک عمر مرا  داد به باد
 ممنون توام که کرده ای از من  یاد
 رفتم سر کوچه منزل کوزه فروش
 آیم چو  به خانه پاسخت خواهم داد!

پیغام گیر منوچهری  :
 در خانه  نباشم که سلامی گویم
 بگذاری اگر پیغام پاسخ  دهمت
 زان پیش که همچو برف گردد رویم!

پیغام  گیر مولانا :
 بهر سماع از خانه ام رفتم برون..  رقصان شوم!
 شوری برانگیزم به پا.. خندان شوم شادان  شوم !
 برگو به من پیغام خود..هم نمره و هم نام  خود
 فردا تو را پاسخ دهم..جان تو را قربان  شوم!

پیغام گیر بابا طاهر:
 تلیفون کرده ای  جانم فدایت!
 الهی مو به قوربون صدایت!
 چو  از صحرا بیایم نازنینم
 فرستم پاسخی از دل برایت  !





تاریخ: جمعه 22 دی 1391برچسب:طنز,
ارسال توسط صمد حسن نژاد

در زمانهای قدیم فلقراط پسر اقوس بر جزیره كوچك شامس حكومت می كرد. این پادشاه فرمانروایی خودكامه و ستمگر بود، اما به آباد كردن سرزمین خود شوق بسیار داشت. او در آن جا بتی بر پا كرد كه یونانیان او را مظهر ازدواج و نماینده زنان می شمردند.



ادامه مطلب...
تاریخ: جمعه 22 دی 1391برچسب:وامق و عذرا,
ارسال توسط صمد حسن نژاد

 

 
روزی سپیده دم و هنگام بانگ خروس, گیو و گودرز و طوس و چند تن از سواران با باز و یوز شادان رو سوی نخجیر آوردند. شكار فراوان گرفتند و پیش رفتند تا بیشه ‌ای در مرز توران از دور پدیدار شد. طوس و گیو تاختند و در آن بیشه بسیار گشتند. ناگهان چشمشان بر دختر ماهرویی افتاد كه از زیبایی و  دیدارش  در شگفت ماندند. از حالش جویا شدند دختر گفت: «دوش پدرم سرمست به خانه در آمد. و بر من خشم گرفت و تیغ زهرآگینی بركشید تا سرم را از تن جدا سازد. چاره جز آن ندیدم كه به این بیشه بگریزم . در راه اسبم بازماند و مرا بر زمین نشاند. زر و گوهر بی ‌اندازه با خود داشتم كه راهزنان ازمن بزور گرفتند و از بیم تیغشان به اینجا پناه آوردم.» چون از نژادش پرسیدند خود را از خانواده ی گرسیوز برادر افراسیاب معرفی كرد


ادامه مطلب...
تاریخ: جمعه 24 دی 1391برچسب:داستان سیاوش,
ارسال توسط صمد حسن نژاد

 

دلتنگم
بـــا مــن ای دوســـت مهربـــانی کن
کـــــه نــــدارم قــــرار ،دلتــــــنگم
تـــو بهــــار و گـــل منــی ، بــی تـو
از گــــــل و از بهــــــار دلتنــــــگم
غـــــرق در درد و حـــسرت و داغــــم
قــــدر یــــک لالــــه زار دلتنـــــگم
خــــسته­ام از تمـــــام پنجــــره­هـــا
از همــــــــه روزگــــــار دلتنـــــگم
مـــــی روم تــا همیـــشه گـــم باشـم
دیگـــــر از ایــــن دیـــــاردلتنــــگم
 
از مجموعه ی شعر به رنگ پاییز استاد ارجمندم دکتر رحیم کوشش



تاریخ: پنج شنبه 21 دی 1391برچسب:دلتنگم ,
ارسال توسط صمد حسن نژاد

 به اطلاع دانش آموزان عزیزی که در آزمون آنلاین ادبیات فارسی راهنمایی شهرستان ماکو  ثبت نام کرده اند می رساند که نتایج آزمون به مدارس ارسال شده است لطفا از مدیر مدرسه ی خود پیگیری نمایید .




تاریخ: سه شنبه 19 دی 1391برچسب:,
ارسال توسط صمد حسن نژاد

 




تاریخ: دو شنبه 11 دی 1391برچسب:نمونه کار انش,
ارسال توسط صمد حسن نژاد

 

حضور سبز شما را در آزمون آنلاین ادبیات فارسی

راهنمایی پاس می داریم

حسن نژاد




تاریخ: یک شنبه 10 دی 1391برچسب:,
ارسال توسط صمد حسن نژاد

 

با آرزوی خوش وقتی برای همه ی دوستان

به اطلاع می رساند مهلت آزمون آنلاین ادبیات فارسی تا ساعت 23 امشب تمدید شده است عزیزان می توانند تا ساعت اعلام شده در آزمون شرکت نمایند . در صورت اشکال با شماره ی 09377337130 حسن نژاد تماس بگیرید

                         کوچه باغ هایتان پر موسیقی باد 




ارسال توسط صمد حسن نژاد

با سلام و احترام

مرحله ی اول آزمون آنلاین ادبیات پایه های دوم و سوم راهنمایی تا پایان درس نهم کتاب درسی ادبیات فارسی هر

دو پایه در مورخه ی 10/10/91از ساعت 17الی 20برگزار خواهد شد .

آدرس سایت برگزاری آزمون          www.englishhome.quiz1.ir 

نام کاربری :                              کد ملی دانش آموز

رمز ورود :                                 شماره ی شناسنامه

خواهشمند است همکاران و دبیران محترم شهرستان ماکو اطلاع رسانی مطلوب را به عمل آورند . 

از عنایت شما ادب دوستان محترم سپاسگزاریم

حسن نژاد    سرگروه ادبیات فارسی شهرستان ماکو




ارسال توسط صمد حسن نژاد

 

                           

       
 
برای نگارش انشا ابتدا باید نقاط ضعف انشانویسی بطور دقیق بررسی گردد.عوامل بسیاری بر این امر تاثیرگذارند از جمله:

● عدم تسلّط معلم بر شیوه های انشانویسی

● عدم آشنایی و اطلاع معلم از علم روز در زمینه ی انشانویسی

● ضعف دانش آموز در خواندن و نوشتن

● ترس دانش آموز از نوشتن

● و ...

که این مسائل و مشکلات باید به شیوه ی تخصصی و اصولی بررسی و رسیدگی گردند؛ و همه بر این امر واقفیم که حل این مشکلات نیازمند برنامه ریزی بلند مدت همراه با تلاش نیروهای متخصص می باشد. به امید آن روز.

حال پس از طرح مساله به بیان پاره ای از راهکردها می پردازیم:

انواع انشا:


۱- انشا ی توصیفی

۲- انشا ی تخیّلی

گام اول در انشانویسی استفاده از شیوه ی توصیفی است.در این روش باید:
۱- ترس از نوشتن را در دانش آموز باید ازبین برد بدین ترتیب که از وی خواسته شود راجع به یک موضوع دلخواه ملموس٬ هرچه دیده بنویسد بدون محدودیت در میزان سطر٬ حتی نوشتن دو یا سه جمله.

۲- تقویت دیدن نه نگاه کردن:

دیدن با نگاه کردن تفاوت دارد؛ معلم باید سعی کند دیدن و توجه کردن به اطراف را در دانش آموز تقویت کند.مثلا همه با موضوعاتی چون :
تابستان خود را چگونه گذراندید؟ فصل بهار را توصیف کنید٬ فصل تابستان را توصیف کنید و ... آشنا هستیم؛ اکثر همکاران از مرحله اول فراتر نمی روند و موضوع را در یک جلسه به اتمام می رسانند حال آنکه بهتر است به این موضوع در چند جلسه متوالی پرداخت با تقویت دیدن نه نگاه کردن مانند توصیف تابستان از دیدگاه افراد مختلف مانند: پدر٬ مادر٬ مادر بزرگ و ...

۳- معلم با یک جمله ی ملموس بصورت شفاهی انشا را شروع کند و از دانش آموزان بخواهد که هر نفر یک جمله به جمله ی نفر قبل اضافه کند تا اینکه نفر آخر کلاس داستان را به پایان برساند.

۴- تقویت مطالعه کردن

۵- معلم داستانی در کلاس بخواند سپس از دانش آموزان بخواهد هرآنچه در یادشان مانده است را بنویسند.

۶-داستانی بصورت کامل در کلاس خوانده و از دانش آموزان خواسته شود تا پایانش را تغییر دهند.

۷- داستان کوتاهی بصورت ناتمام در کلاس خوانده و از دانش آموزان خواسته شود تا آن را به اتمام رسانند.

۸- خلاصه نویسی(استفاده از دروس روان خوانی کتاب فارسی)

۹- خاطره نویسی

۱۰- نمایش پوستر٬ تصاویر مختلف و ... سپس از دانش آموزان خواسته شود هرچه به ذهنشان خطور می کند را بنویسند.

۱۱- پخش موسیقی آرام ٬سپس از آنان خواسته شود تا احساساتشان را بصورت مکتوب٬ بیان کنند.

۱۲- تکمیل جملاتی مانند:

● وقتی آسمان می گرید ...


● اگر مدیر مدرسه بودم ...


● و ...


گام دوم استفاده از شیوه ی تخیّلی است به کمک روش هایی چون :


۱- جان بخشی

۲- بارش مغزی

۳- بدیعه پردازی

۴- و ...

در این روشها که پس از گام اوّل اجرا می شوند٬ معلم باید سعی کند تا قوّه ی تخیّل دانش آموزان را پرورش دهد با کمک موضوعاتی چون :


● اگر شما مادر بودید چه می کردید؟


● اگر شما پدر بودید چه می کردید؟


● پیشرفت علم در آینده چگونه خواهد بود؟
 



تاریخ: دو شنبه 4 دی 1391برچسب:,
ارسال توسط صمد حسن نژاد

 

 
 
فقیهی پدر را گفت هیچ ازین سخنان رنگین دلاویز متکلمان در من اثر نمی‌کند به حکم آن که نمی‌بینم مر ایشان را فعلی موافق گفتار
ترک دنیا به مردم آموزند
خویشتن سیم و غلّه اندوزند
عالمی را که گفت باشد و بس
هر چه گوید نگیرد اندر کس
عالم آن کس بود که بد نکند
نه بگوید به خلق و خود نکند
اَتَأمُرونَ الناسَ بِالبِرِّ وَ تَنْسَونَ اَنفُسَکُم
عالم که کامرانی و تن پروری کند
او خویشتن گمست که را رهبری کند
پدر گفت ای پسر به مجرد خیال باطل نشاید روی از تربیت ناصحانبگردانیدن و علما را به ضلالت منسوب کردن و در طلب عالم معصوم از فواید علم محروم ماندن همچو نابینایی که شبی در وحل افتاده بود و می‌گفت آخر یکی از مسلمانان چراغی فرا راه من دارید زنی فارجه بشنید و گفت تو که چراغ نبینی به چراغ چه بینی. همچنین مجلس وعظ چو کلبه بزّازست آنجا تا نقدی ندهی بضاعتی نستانی و اینجا تا ارادتی نیاری سعادتی نبری
گفت عالم به گوش جان بشنو
ور نماند بگفتنش کردار
باطلست آن چه مدّعی گوید
خفته را خفته کی کند بیدار
مرد باید که گیرد اندر گوش
ور نوشته است پند بر دیوار
صاحبدلی به مدرسه آمد ز خانقاه
بشکست عهد صحبت اهل طریق را
گفتم میان عالم و عابد چه فرق بود
تا اختیار کردی از آن این فریق را
گفت آن گلیم خویش بدر می‌برد ز موج
وین جهد می‌کند که بگیرد غریق را
 



تاریخ: یک شنبه 3 دی 1391برچسب:سعدی,
ارسال توسط صمد حسن نژاد

 

درستی یا نادرستی جمله های زیر را مشخص کنید
داشتن خط خوب و زیبا تأثیر مثبتی بر ذهن خواننده می گذارد .             درست                    نادرست
مأمور و معمور دو واژه ی هم معنا و مترادف هستند.                           درست                    نادرست
·         املای کدام واژه با توجه به معنای مقابل آن درست نوشته نشده است .
     الف )  فراغت : آسایش                             ب )  بدیع : تازه
      ج )  اریان : لخت                                  د )  عیان :آشکار
·         کدام گزینه به معنای خیر اندیشی است ؟
 الف)مسلهت            ب) مصلهت          ج) مسلحت        د) مصلحت
برای کلمات داده شده در جای خالی اوّل مترادف و در جای خالی دوم متضاد بنویسید .
استوار(.............) (.............)   ستیز (.............) (.............)
واژه ی درست را داخل کمانک قرار دهید .
·         مردم دین باور و انقلابی ایران ،به پیشوایی............. فرزانه ،انقلاب خود را به جهانیان اعلام کردند . (بنیان گزار ، بنیان گذار )
·         ایرانیان بنای این گونه آثار را ............. آخرت می دانند . ( صواب ،ثواب )
 
کلمات هم خانواده را به هم وصل کنید .
مصلحت                    حکم
جاهل                        جدل
حاکم                         جهل
مجادله                       صلاح
برروی واژگانی که نیاز به تشدید دارند تشدید بگذارید .(دقّت کنید در محل مناسب آن قرار دهید )
ادبیات – عظیم – امور فنی – تقدیر – خرمی –بارگاه –منزه
با حرف های داخل کمانک کلمه ها را کامل کنید و دوباره بنویسید .
رایـ...ه (حـ ، هـ ).............: بوی خوش                  کا...نات (ئـ ، عـ )..............: موجودات
التما... (س ، ص).............: خواهش                     ا...رار   (قـ ، غـ ).............: اعتراف
 
جدول را کامل کنید .
مفرد
 
اثر
 
 
جمع مکسّر
مفاهیم
 
 
 
        
حروف در هم ریخته را با توجه به معنای داده شده مرتب سازید .
( مـ ، ا، ه ، سـ ، حـ ).............:  دلیری                               (و، مـ ، ر، سـ ، تـ).............: پوشیده
                                  
متن زیر دارای 4غلط املایی است آن ها را پیدا کرده و شکل درست آن را بنویسید .
« الغاب و اناوینی که ایرانیان در اقصام نامه نگاری به کار می برند بسیار با دامنه تر و سنجیده تر از جمله ها و کلمه هایی است که در تأرفات زبانی در میان می آورند .»
                                                       ( ............ )  ( ............ )   ( ............)   ( ............)                                    

 

 




تاریخ: سه شنبه 28 آذر 1391برچسب:نمونه املا ی دوم راهنمایی,
ارسال توسط صمد حسن نژاد

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 6 صفحه بعد

آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 12
بازدید ماه : 242
بازدید کل : 72205
تعداد مطالب : 59
تعداد نظرات : 10
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


b{cursor: url('http://LoxBlog.Com/fs/mouse/040.ani')}